علی دشتی (۱۱ فروردین ۱۲۷۶ – ۲۵ دی ۱۳۶۰) پژوهشگر، نویسنده، اندیشمند، مترجم، منتقد ادبی، روزنامهنگار، دیپلمات ایرانی و از اعضای مجلس شورای ملی و مجلس سنای ایران در دورهای از دودمان پهلوی بود.[۲] وی همچنین در دورهای سفیر دولت شاهنشاهی ایران در مصر شد. علی دشتی پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، در حالی که که در میانهٔ دههٔ هشتاد زندگیاش بود، دستگیر، زندانی، شکنجه و در دادگاه انقلاب اسلامی به اتهام نوشتن کتاب ۲۳ سال و نقد اسلام، به اعدام محکوم شد.[
تولد و خردسالی
وی در ۱۱ فروردین ۱۲۷۶ خورشیدی (۱۳۱۲ قمری)[۴] در محلۀ پشت بازار کربلا در یک خانوادهٔ ایرانی زاده شد. پدرش عبدالحسین دشتی از رؤسای منسوب به رئیس صالح دشتی، روحانی خوشنام و مورد احترام و از مردم روستای تلخو در بخش کاکی شهرستان دشتی، استان بوشهر بود. علی دشتی تحصیلاتش را در حوزههای علمیه نجف شروع کرد، و تحصیلات ابتدایی خود را در روستای گل اسپیه از توابع شهرستان دلفان به اتمام رساند.
دورۀ احمد شاه
جاذبهٔ آزادی بعد از عزل محمدعلیشاه و اوایل سلطنت احمد شاه، او را در سال ۱۲۹۸ به ایران کشاند. او در سن بیست و چهار سالگی در کوران جنگ جهانی اول همراه پدر و برادرانش، عراق را به مقصد ایران ترک گفت و برخلاف تربیت مذهبی و توقعات خانوادگی، در فضای پرآشوب آن روزگار به دنیای سیاست و مطبوعات وارد شد. فعالیت روزنامهنگاری را در شهر شیراز و در روزنامۀ فارس آغاز کرد. در سال ۱۳۰۴ روزنامۀ خلیج فارس را منتشر نمود، ولی اندکی بعد مقالهای از او منتشر شد که، به نوشتۀ رکنزاده آدمیت عامه نپسندیدند، هیاهویی راه انداختند و ارادهٔ قتلش را کردند. ناچار در منزل عبدالحسین میرزا فرمانفرما که والی فارس بود پناهنده شد و فرمانفرما او را پنهانی به اصفهان فرستاد.[۴] اقامت دشتی در اصفهان هم مانند شیراز کوتاه بود و بعد از پنج ماه به تهران رفت.
دشتی در مقام ناشر هفتهنامۀ «ستارۀ ایران» در تهران مشغول به کار گشت. در همین زمان بود که او به عنوان یکی از منتقدین قرارداد ۱۹۱۹ میلادی، نخستین امکان را برای فعالیت در زمینۀ سیاست بدست آورد.[۵] او که در پی انتقادهای خویش در زمینۀ قرارداد ۱۹۱۹ برای نخستین بار با اقامت در زندان آشنا شده بود، سه بار دیگر محکوم به حبس شد و سرانجام به عراق تبعید گردید. دوره دوم اقامت او در زندان در پی کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ بود؛ او بسان بسیاری از فعالان سیاسی دیگر در آن دوره بازداشت شد و تا پایان دولت نود روزۀ ضیاءالدین طباطبایی در زندان ماند.
دشتی در این مدت برداشتها و انتقادهای خود را در روزگار زندانی بودنش را در یادداشتهایی گردآوری کرد که ابتدا در روزنامۀ شفق و سپس در قالب کتابی به نام «ایام محبس» منتشر شد. این اولین کتاب دشتی بود و برای او شهرت زیادی به عنوان یک نویسنده به ارمغان آورد و تا مدتها بارها تجدید چاپ شد. «ایام محبس» کتابی کاملاً احساسی دربارهٔ موضوعی کاملاً سیاسی بود و افزون بر ارزشهای ادبی، اولین کتابی است که به توصیف زندان و زندانی سیاسی میپردازد. دشتی در این کتاب به شدت بر اشرافیت و زندگی مدرن غربی میتازد و اسلام را راه رستگاری بشر مینمایاند.[۶]
دشتی در ۱۱ اسفند ۱۳۰۰ روزنامهٔ «شفق سرخ» را منتشر کرد. او هدف خود را «تولید انقلاب افکار و تهییج روح و بیداری جامعه» اعلام کرد. در این دوره هواداری دشتی از رضاخان بارزتر شد و این نشریه از پیشاهنگان معرفی جمهوری آتاتورکی ترکیه به ایرانیان بود. روزنامۀ شفق سرخ بارها به سبب چاپ مقالات تندش دچار توقف شد. نخستین بار این روزنامه در سال ۱۳۰۱ در دوران نخستوزیری قوام السلطنه توقیف شد. شفق سرخ با پشت سر گذاشتن موانعی چون سانسور و توقیف، به مدت بیش از سیزده سال به چاپ رسید. دشتی افزون بر مسئولیت چاپ، همچنین به نوشتن مقالاتی در زمینۀ امور سیاسی، اجتماعی و ادبی برای آن روزنامه پرداخت. روزنامۀ «شفق سرخ» بزودی محل مناسبی برای چاپ آثار و ارائۀ افکار روشنفکران آن دوره شد.[۵]
در انتخابات دورۀ پنجم مجلس شورای ملی، علی دشتی با حمایتهای رضاخان[۷] نامزد نمایندگی ساوه شد. انتخابات از ۲۹ بهمن تا سوم اسفند ۱۳۰۲ برگزار شد و او از مجموع ۱۰۲۵۵ رأی که به صندوق ریخته شد، ۷۲۳۹ رأی کسب کرد و انتخاب شد. اما عدۀ زیادی از اهالی ساوه و خلجستان و خرقان و مناطق دیگر و همچنین اعضای انجمن نظارت بر انتخابات به مجلس شکایت کردند که حاکم ساوه و نایبالحکومههای بلوکات و مفتش وزارت داخله در انتخابات دخالت کردهاند. مجلس از نهم فروردین تا هفدهم اردیبهشت ۱۳۰۳ پروندۀ انتخاباتی دشتی را بررسی کرد و سرانجام از پانزده نفر عضو شعبۀ چهارم مجلس که به پرونده رسیدگی کرده بود، تنها یک نفر به صحت انتخابات رأی موافق داد، هشت نفر رأی مخالف و شش نفر رأی ممتنع دادند. مجلس در دوازدهم خرداد ۱۳۰۳ با ۶۶ رأی مخالف در برابر ۳۳ رأی موافق، اعتبارنامۀ دشتی را رد کرد.[۸]
در رد اعتبارنامۀ دشتی، مخالفت سید حسن مدرس و جمع دیگری از فراکسیون اقلیت مجلس، مخالفان رضاخان و جمهوری و حتی عدهای از طرفداران رضاخان که متحدان او بودند، نقش داشت. علت مخالفت مدرس، ارائۀ اسنادی دال بر جاسوسی دشتی برای انگلیسیها بود. با درخواست مدرس از مطبوعات روزنامۀ سیاست که ارگان اقلیت مجلس بود سندی با نشانۀ سفارت انگلیس انتشار داد. در آن سند که در جلد دوم کتاب تاریخ بیست ساله منتشر شده، آمدهاست که هاروارد سفیر وقت انگلیس دستور میدهد که به دشتی به علت خدماتی که به انگلیس انجام داده پول پرداخت گردد.[۹] به گفتۀ عبدالله شهبازی، نویسندۀ تاریخ زندگانی دشتی، ضمن آنکه دشتی از مخالفان مهم ایدههای مدرس و موافقان مظاهر تجدد در ایران (مانند: کشف حجاب، جمهوری، تغییر خط) محسوب میشد، مخالفت با اعتبارنامۀ او لایههای دیگری هم میتواند داشته باشد که نیارمند پژوهش های تفصیلی است.شهبازی، عبدالله. «زندگی و زمانه علی دشتی». پرتال جامع علوم انسانی. دریافتشده در ۱۸ اسفند ۱۳۹۹.
نقطۀ آغاز پیشرفت علی دشتی در زمینه سیاست با استقرار نظام پهلوی رضاشاه شکل گرفت و در سال ۱۳۰۵ به نمایندگی بوشهر به مجلس شورای ملی دوره ششم راه یافت و این کرسی را تا دوره نهم حفظ کرد. در دوره هفتم لباس روحانیت را به کناری نهاد و از مدافعان سرسخت متحدالشکل شدن لباس شد. در اوائل کار این مجلس در سال ۱۳۰۷ که رضاشاه از لزوم تغییر لباس سخن گفت، شماری از نمایندگان مجلس به سخنگویی سید اسماعیل عراقی نماینده اراک، طرحی دو فوریتی در دستور کار مجلس گذاشتند که به خواسته رضاشاه جنبه قانونی بدهند. دشتی در نطق خود در مجلس، آن روزی را که این طرح به شور گذاشته شد (چهارم دی)، روز مبارکی خواند و گفت:
«الان شما به خوزستان تشریف ببرید دیگر عربی با چفیه و عقال نمیبینید همه کت و شلوار پوشیدهاند همه آدم شدهاند. بنده عقیده دارم که شکل چفیه و عقال در ایران شکل آدم نیست و هم مخالف ملیت ماست».[۱۰]
درخلال این سالها هم اعتقادات مذهبی دشتی کمرنگتر شد هم از شغل حرفهای روزنامهنگاری برای همیشه کنارهگیری کرد.[۱۱] در سال ۱۳۱۴ یک روز پس از اتمام دوره وکالتش در مجلس نهم به خاطر نوشتههایش دوباره به زندان افتاد و روزنامهاش نیز ممنوع شد. بعدها در مجلس سیزدهم سبب زندانی شدنش را «کمتر تملق گفتن» و تعریف نکردن زیاد از رضاشاه در کنفرانس بین المجالس در استانبول ذکر کرد.[۱۲] پس از سه ماه حبس، دشتی که دچار بیماری شده بود، به بیمارستان منتقل و سرانجام پس از پنج ماه آزاد شد. در پی بهبودی و برداشته شدن محدودیتها که حدود هفت ماه در بیرون از زندان برایش مقرر شده بود،[۵] خود را دوباره نامزد نمایندگی مجلس کرد اما در انتخابات ناکام ماند.
دشتی پس از ناکامی در انتخابات مجلس یازدهم، به ریاست «اداره راهنمای نامه نگاری» منصوب شد. این اداره کار بررسی و سانسور روزنامه و کتب را بر عهده داشت و بدون ممهور کردن کتب و مقالات به مهر این اداره (موسوم به مهر «روا») هیچ چاپخانهای مجاز به انتشار آن نبود. دشتی سابقه فعالیت در اداره ممیزی را نیز داشت.
در سال ۱۳۱۸ پس از آنکه صادق خان منتصرالسلطان نماینده منتخب دماوند پیش از شروع به کار مجلس درگذشت. دشتی در انتخابات میاندورهای این حوزه انتخابیه که در دی ۱۳۱۸ برگزار شد، شرکت کرد و پیروز شد و اعتبارنامهاش در پنجم اسفند به تصویب مجلس رسید. در دوره بعد (سیزدهم) نیز نماینده دماوند بود.[۱۳]
در آذر ۱۳۲۰ همراه با جمال امامی و ابراهیم خواجهنوری و کسانی دیگر، جزو هیئت مؤسسان حزب عدالت بود[۱۴] و طی دهه ۱۳۲۰ همراه با این حزب در صحنه انتخابات مجلس فعال بود. این فعالیت تا سال ۱۳۲۷ ادامه داشت.[۹]
دوره محمدرضا شاه
در سالهایی که محمد رضا پهلوی تازه به حکومت رسیده بود؛ با روی کار آمدن قوامالسلطنه در سال ۱۳۲۱ دشتی نطق تندی علیه او در مجلس ایراد کرد که با برخورد شدید قوام مواجه شد. دشتی و حزب عدالت از عوامل اصلی برانگیختن مردم در اعتراضات خونین سال ۱۳۲۱ شناخته شدند که به بلوای نان شهرت یافت.[۱۵]
دشتی در سال ۱۳۲۲ به عنوان نماینده مردم تهران به مجلس چهاردهم راه یافت. در حالی که محمد مصدق و نه تن دیگر نیز با همین نمایندگی در مجلس حضور داشتند.[۱۶]
در این سالها دشتی به یادگیری زبان فرانسه پرداخت. در زندگی او، فرانسه در حکم دروازهای به فرهنگ و تمدن جهان مدرن بود. او همچنین در کنار آن زبان، توجه و علاقهٔ ویژهای به تاریخ و فرهنگ انگلیس و روسیه داشت. علاوه بر زبان مادری، عربی و فرانسه، دو زبان اصلی بودند که ارتباط دشتی را با فرهنگ عرب و اروپا، به خصوص از طریق ترجمه کتابهای پرطرفدار، برقرار میکردند. پرسشی که ذهن کنجکاو مترجم را در بررسی آثار اروپایی به خود مشغول میساخت، یافتن راز موفقیت جهان غرب بود. علی دشتی برداشت و تفسیر دوگانهای در جستجوی یافتن پاسخ آن پرسش داشت. او خود را وطنپرست ایرانی میدانست و علم، تکنولوژی، توانایی اقتصادی و نظامی، همچنین فردگرایی و تأثیر فرد بر امور اجتماعی و سیاسی در اندیشه دشتی ابعاد پیشرفت و تکامل بشریت را تشکیل میدهند و ضامن بقای جامعه در گذر زمان هستند. در پیشرفت هند و ژاپن در آن دوره، دشتی تحقق نظریات خود را بازمییافت، و ایران را در مسیر خود برای پیشرفت کمتر از آن کشورها نمیدانست.[۵]
دشتی در پی اختلافاتی که با قوامالسلطنه بر سر سیاست او، حزب توده و دخالت شوروی سابق داشت در بهار ۱۳۲۵ به زندان انداخته شد و مدت شش ماه در حبس بهسر برد. پس از آزادی به فرانسه رفت و در سال ۱۳۲۷ دوباره به تهران بازگشت.[۵] در کابینه کوتاه مدت حسین علاء که در اسفند ۱۳۲۹ پس از ترور رزمآرا تشکیل شد، وزیر مشاور بود.
در ۲۰ بهمن ۱۳۲۸ اولین مجلس سنای ایران تشکیل شد. دشتی در سال ۱۳۳۲ وارد مجلس سنا شد و این سمت را تا پایان حکومت پهلوی به مدت ۲۶ سال برعهده داشت. در آذرماه ۱۳۲۷ او به عنوان سفیر ایران وارد قاهره شد و تا اسفند ۱۳۲۹ در مصر ماند. همچنین او در ۱۲ آبان ۱۳۴۱ به عنوان سفیر به بیروت اعزام شد.[۱۷]
حوادث ۱۵ خرداد ۴۲
با شروع شدن حوادث ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ دشتی که خود در مدارس علمیه تحصیل کرده بود در لبنان به عنوان سفیر ایران رایزنیهای با روحانیون و علمای شیعه آنجا به نفع رژیم پهلوی داشت. با وجود اینکه دشتی منتقد جدی روحانیت بود از سیاستهای اسدالله علم در وقایع خرداد ۱۳۴۲ انتقاد میکرد. این انتقادها و نصایح دشتی به شاه برای او چندان خوشایند نبود. گفته میشود که دشتی از شاه تقاضای آزادی یا لغو تبعید سید روحالله خمینی را کرد که در جواب شاه پاسخ تندی به او دادهاست.[۱۸]
انزوای سیاسی و سکوت
از سال ۱۳۴۴ به بعد دشتی به انتقاداتی از دولت عباس هویدا نیز پرداخت اما پس از مدتی از ورود به مباحث سیاسی بهکلی کناره گرفت و حتی با اوجگیری جنبش عمومی منجر به انقلاب سال ۱۳۵۷ نیز سکوت اختیار کرد و تنها به مسائل ادبی پرداخت.[۱۹]
دوره جمهوری اسلامی
با تشکیل نظام جمهوری اسلامی، علی دشتی-که در میانهٔ دههٔ هشتاد زندگیاش بود-دستگیر و در دادگاه انقلاب به اتهام نوشتن کتاب بیست و سه سال، به اعدام محکوم شد.[۳] احسان نراقی نقل کرده بود که علی دشتی در بیمارستان جم از وی تقاضای تهیه سیانور کرده بود تا از تحقیر، شکنجه[۲۰] و آزارهای زندان خلاص شود.[۳]
علی دشتی تا پایان عمر مجرد زیست و خواهرزاده او مهدی ماحوزی همدم سالهای آخر عمرش بود که پس از درگذشتش، در تابستان سال ۱۳۶۲ یادداشتهای منتشر نشده دشتی پیرامون ناصر خسرو را با عنوان «تصویری از ناصرخسرو» منتشر کرد. او همچنین مجموعهای از یادداشتها و تقریرات سالهای پایانی عمر دشتی را که از اواسط سال ۱۳۵۸ و اندکی پیش از دستگیری و مرگش تا آبان ۱۳۶۰ نوشته شده بود را به نام «عوامل سقوط»[نیازمند منبع معتبر] در سال ۱۳۸۱ منتشر کرد.[نیازمند منبع]
وهابزاده در خاطرات خود مینویسد که پس از انقلاب، برای یافتن نویسنده کتاب ۲۳ سال، اشخاص گوناگونی، از جمله، علی نقی منزوی (پسر آقابزرگ تهرانی) و خود علی دشتی را به اتهام نوشتن کتاب ۲۳ سال، زندانی کردند.[۲۱]
در همین راستا مسعود بهنود میگوید:
علی دشتیِ هشتاد و چند ساله، با یک حکم اعدام از سوی دادگاه انقلاب اسلامی به اتهام نوشتن کتاب ۲۳ سال، در زندان بود.[۳]
سعیدی سیرجانی:
در زندان، آزار و شکنجه زیادی به شادروان علی دشتی، وارد میکنند و حتی در زندان، بر اثر شکنجه، لگن خاصره ایشان آسیب میبیند.[۲۲]
علی دشتی پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران، در حالی که در میانهٔ دههٔ هشتاد زندگیاش بود، دستگیر، زندانی و در دادگاه انقلاب به اتهام نوشتن کتاب بیست و سه سال و نقد اسلام، به اعدام محکوم شد.[۳] این کتاب از کتابهای ممنوعه در ایران بهشمار میآید.
.