اَبوالنَّجم احمد بن قوس بن احمد منوچهری دامغانی (در گذشته به سال ۴۳۲ هجری) معروف به منوچهری از شعرای طراز اول قرن پنجم هجری و اهل دامغان بود اما دولتشاه مولد او را بلخ دانسته است . در کتب تذکره او را ((شصت گله )) و ((شصت کُله)) لقب داده اند . گویا علت اشتهار منوچهری با این لقب در نزد تذکره نویسان، اشتباه این شاعرست با (( الدین احمد بن منوچهر شصت کُله )) که از شعرای قرن ششم بود .
تخلص خود را از نام نخستین ممدوح خود فلکالمعالی منوچهر بن قابوس بن وُشمگیر پنجمین حکمران زیاری گرفتهاست. بازتاب عناصر طبیعی نظیر رنگ، صوت و عناصر بویایی در آثار منوچهری چشمگیر است. هرچند منوچهری اولین سرایندهٔ ایرانی نیست که از سرایندگان عرب متأثر شدهاست، با وجود این، شاید در میان سرایندگان فارسیزبانِ پیش از خود یا معاصرانش هیچ کس به اندازهٔ او از ادبیات عرب تأثیر نپذیرفته باشد.
زندگی
از کودکی و جوانی منوچهری در دامغان اطلاعات چندانی در دست نیست جز آنکه عوفی نوشته است (( در ایام کودکی چنان ذکی بود که هر نوع ازو در شعر امتحان کردندی بدیهه بگفتی و خاطر او بمواتات آن مسامحه نکردی )) با توجه به سیاق متداول عصر و با توجه به وجود چندین حوزه علمیه و مدرسه علوم دینی در دامغان که قدمت برخی از آنها به زمانی پیش از عصر منوچهری می رسد؛ احتمالا وی تحصیلات آغازین خود را در یکی از همین مدارس دینی گذرانده باشد که این امر می تواند سرآغاز آشنایی منوچهری با زبان و ادبیات عربی باشد. دولتشاه در تذکرت الشعرا و هدایت در مجمع الفصحا به نقل از میر محمد تقی کاشانی در خلاصت الافکار نوشته اند که منوچهری شاگرد ابوالفرج سگزی شاعر معروف اواخر قرن چهارم بوده است . پس از آن وی به خدمت منوچهر قابوس زیاری در طبرستان رسید. پس از مرگ منوچهر قابوس، منوچهری به ری رفت و به خدمت طاهر دبیر رسید که از طرف سلطان مسعود غزنوی در آنجا فرمانروایی داشت. وی از آنجا به دربار غزنه راه یافته، و به ستایشگری سلطان مسعود غزنوی مشغول شد. منوچهری بر اثر جوانی ، جودت ذهن و شیرینی زبانی در خدمت مسعود دستگاهی داشت و از این رو محسود اقران بود . منوچهری برای جلب حمایت عنصری قصیده ای به نام «لغز شمع» سرود و در آن عنصری را ستایش کرد. در سال ۴۳۲ هجری قمری، منوچهری در حالی که سی و چهار سال داشت درگذشت.
موضوع و قالب شعری
بیشتر شعرهای او دربارهٔ طبیعت است. وی مناظر مختلف طبیعت را مانند بیابان و کوه و جنگل و گلزار و مرغزار و آسمان و ابر و باران موضوع وصف قرار داده . منوچهری علاوه بر آشنایی به زبان عربی، از دانشهایی چون نحو، پزشکی، ستارهشناسی، و موسیقی آگاهی داشت و او خود به علومی که در آنها تبحر داشت اشاره صریح دارد :
من بدانم علم طبّ و علم دین و علم نحو
تو ندانی دال و ذال و راء و زاء و سین و شین
دیوان منوچهری مشتمل بر اشعاری است که در قالب غزل، قصیده، مسمط، قطعه، و ترکیببند سروده شده و موضوعاتی چون ستایش، وصف و خمریه را در بر میگیرد. منوچهری قالب مسمط را برای نخستین بار در شعر پارسی پدید آورده است زیرا پیش از او در اشعار فارسی اثری از آن نمی یابیم . از میان شاعران بعد از منوچهری لامعی گرگانی کار او را در سرودن مسمط دنبال کرد . اشعار او معمولاً در دو سبک میباشد. یا تغزل و اشعاری که به جوانی او هنگام شاعری باز میگردد و دیگری مدح و ستایش سلاطین و بزرگان زمانه که از رسوم معمول شاعری آن زمان بودهاست. در اشعار او مفردات و اصطلاحات عربی بسیار دیده میشود که توانایی او در ادبیات عرب را منعکس میسازد. عادت منوچهری باظهار علم باعث استعمال لغات و اصطلاحات مهجور عربی در شعر او شده و گاه آن را بخشونت و درشتی مقرون ساخته است لیکن در عین حال باید اذعان داشت که حتی آن اشعار که با چنین ترکیباتی به وجود آمده است نیز جذابیت و شکوه خاصی دارد . در شعر این شاعر استاد نوعی موسیقی و آهنگ خاص وجود دارد . منوچهری در استعمال بعضی کلمات و ترکیبات بی پرواست و در برخی از قصایدش الفاظ بر معانی غلبه دارد اما او بیشتر به (( تشبیهات بدیع)) توجه داشت . مطلب دیگر که باید در اشعار منوچهری مورد توجه باشد ( تکرار بعضی از مضامین ) است .
به کارگیری واژهها و اصطلاحات عربی، حتی واژههای غریب و نامانوس، اشاره به نام نزدیک به سی سراینده عرب در دیوان او، اشاره به مطالعه و حفظ دیوانهای سرایندگان عرب، بهرهگیری از اسلوب و درونمایه سرودههای عربی، برخی از مصادیق این توجه بهشمار میآیند. زبان او در شعرش نه به سادگی و روانی زبان رودکی و فرخی است و نه به استواری و پختگی زبان عنصری. عبدالحسین زرین کوب در توصیف زبان شعری اش اینگونه گفته است: "زبانی شیرین اما درشت و ناهموار است و رایحه ی فضل فروشی از آن به مشام می رسد".و علتش همان عربی دانی و عربی خوانی او و مراجعه مکررش به دیوانهای شاعران عرب بودهاست. مقالهای که در حوزه ادبیات تطبیقی و با هدف بررسی میزان تأثیرپذیری منوچهری دامغانی از معلقه امرؤالقیس انجام شدهاست، بیانگر تأثیرپذیری منوچهری دامغانی در دو چامه خود از معلقه امرؤالقیس در محور عمودی و موتیف است. علیرغم این موارد، در محور افقی ابتکار و استقلال عمل منوچهری، به ویژه در زمینه توصیفات کاملاً به چشم میخورد.
نمونهٔ اشعار
خیزید و خز آرید که هنگام خزانست |
|
باد خنک از جانب خوارزم وزانست |
آن برگ رزان بین که برآن شاخ رزانست |
|
گویی به مثل پیرهن رنگرزانست |
دهقان به تعجّب سر انگشت گزانست |
|
کاندر چمن و باغ نه گل ماند و نه گلنار |
***
کرده گلو پر ز باد قمری سنجاب پوش |
|
کبک فرو ریخته مشک به سوراخ گوش |
بلبلکان با نشاط، قمریکان با خروش |
|
در دهن لاله مشک، در دهن نحل نوش |
سوسن کافور بوی، گلبن گوهر فروش |
|
وز مه اردیبهشت کرده بهشت برین |
شاخ سمن بر گلو بسته بود مخنقه |
|
شاخ گل اندر میان بسته بود منطقه |
ابر سیه را شمال کرده بود بدرقه |
|
بدرقهٔ رایگان بی طمع و مخرقه |
باد سحرگاهیان کرده بود تفرقه |
|
خرمن در و عقیق بر همه روی زمین |
چوک ز شاخ درخت خویشتن آویخته |
|
زاغ سیه پر و بال غالیه آمیخته |
ابر بهاری ز دور اسب برانگیخته |
|
وز سم اسبش به راه لؤلؤ تر ریخته |
در دهن لاله باد، ریخته و بیخته |
|
بیخته مشک سیاه، ریخته در ثمین |
وضعیت تصحیح و ویرایش دیوان منوچهری
از دیوان منوچهری با همه اشتهار و تداول اشعارش نسخ قدیم در دست نیست و غالب نسخ موجود آن از عهد قاجاریه و قدیم ترین آن از دوره صفویه است . در همه این نسخ اشعار شیوا و دشوار شاعر دچار تصرفات نساخ شده و پر از غلط است به جز نسخه ای که توسط محمد دبیرسیاقی منتشر شد که آخرین تجدید نظر وی از این دیوان در سال ۱۳۸۷ به وسیلهٔ انتشارات زوّار چاپ شدهاست. تصحیح دیگری توسط برات زنجانی توسط مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران در سال ۱۳۸۷ چاپ شد. در سال ۱۳۹۰ دیوان منوچهری دامغانی به تصحیح عزیزالله علیزاده در تهران توسط انتشارات فردوس در قطع وزیری و ۳۳۶ صفحه شامل قصاید، قطعات، مُسَمّطات، رباعیّات، دوبیتی و ابیات دیگر، کشف الابیات، همراه با وزن و بحر تمام اشعار منتشر شدهاست. در سال ۱۳۹۳ دیوان منوچهری دامغانی به تصحیح حبیب یغمایی و به کوشش سید علی آل داود از سوی بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار منتشر شدهاست.