0
0

بابک خرم دین دلاور آذربایجان

قیمت : 1,350,000 تومان

مشخصات محصول انتخابی شما

معرفی اجمالی محصول

بابک خرم دین دلاور آذربایجان

بابک خرمدین (مرگ ۶ صفر ۲۲۳ قمری/۷ ژانویه ۸۳۸ میلادی/۱۷ دی ۲۱۶ خورشیدی)[۱۸] رهبر اصلی مبارزان ایرانی خرمدین بود که پس از مرگ ابومسلم بر خلافت عباسی شوریدند. خرمدینان مرگ ابومسلم را انکار کرده و معتقد بودند که ابومسلم باز خواهد گشت تا عدالت را در جهان برقرار نماید.[۱۹] در دوران خلافت عباسیان آذربایجان کانون مقاومت طولانی‌مدت و خطرناک علیه خلافت بود که توسط بابک خرمدین رهبری می‌شده‌است و بر شمال غرب ایران تأثیر گذاشته و بیش از ۲۰ سال - از ۲۰۱ ه‍.ق/۸۱۶ م تا ۲۲۲ ه‍.ق /۸۳۷ م - طول کشید. از نگاه باسورث این مقاومت قطعاً پایه‌های دینی داشته ولی ممکن است که پایه‌های سیاسی-اجتماعی نیز داشته باشد. شورش او به روشنی از حس ضد عربی ایرانیان در آذربایجان بهره می‌برده‌است.[۲۰] تعداد نیروهای لشکر بابک را در ابوالمعالی ۱۰۰ هزار نفر،[۲۱][۲۲] در تنبیه الاشراف مسعودی ۲۰۰ هزار نفر،[۲۳] در تاریخ بغدادی ۳۰۰ هزار نفر[۲۴] یا بیشمار[۲۵] و در تبصره العوام بیشمار ذکر کرده‌اند[۲۶] که بی شک مبالغه آمیز است ولی حداقل دلالت بر بزرگ بودن آن دارد.[۲۷][۲۸]

او زندگی گمنامی در آذربایجان داشت تا اینکه مورد توجه جاویدان بن سهل، رهبر خرمی‌ها-که مدت کوتاهی بعد درگذشت-، قرار گرفت. بابک ادعا کرد که روح جاویدان در کالبد او وارد شده و تحریک ساکنین بذ را آغاز کرد. او قدرت جدیدی به جنبش دینی-اجتماعی که ریشه در مذهب مزدک داشت، بخشید و از روش‌های خشونت‌آمیزِ ویژه‌ای بهره گرفت. به نظر می‌رسد که قیام او از ۲۰۱ ه‍.ق/۸۱۶ م آغاز و با نقشهٔ حاتم پسر هرثمه، یاری شده بود و با مشکلات مختلفی در استان‌های شرقی که به دنبال آن مأمون به بغداد بازگشت، آسان گشته بود.[۲۹]

در ۲۰۴ ه‍.ق/ ۸۱۹–۸۲۰ م مأمون، یحیی بن معاذ را به سوی بابک فرستاد که با درگیری بی‌نتیجه در موقعیت‌های مختلف (جنگی) همراه بود؛ همان‌طور که تلاش دیگر فرماندهان خلافت، شانس بهتری نداشتند. در پایان خلافت مأمون مبارزه تا جبال هم کشیده شد، که این باعث نخستین نگرانی خلیفه معتصم گردید و باعث شد تا او مقاومت این ناحیه را ریشه کن کند. در ۲۲۰ ه‍.ق / ۸۳۵ م معتصم، افشین خاین را مأمور سرکوب بابک کرد. این فرمانده قلعه‌های جادهٔ بذ را که بابک ویران کرده بود را تعمیر کرد و علی‌رغم شکست بغای کبیر در هشتادسر، توانست طرخان، یکی از فرماندهان مقاومت را غافلگیر کند. سپس با نیروهای تحت فرماندهی جعفر خیاط و داوطلبان ابودلف تجدید قوا کرد و در ۲۲۲ ه‍.ق /۸۳۷ م اردوگاهی را تحت حفاظت دیده‌بان‌ها برپا کرد. (چرا که مکرراً از بذ مورد هجوم واقع شده‌بود) بعد از حملهٔ ناموفق داوطلبان، بذ در ۹ رمضان ۲۲۲ ه‍.ق/۱۵ اوت ۸۳۷ م توسط نیروهای فرغانه‌ای فتح و غارت شد. بابک فرار کرد ولی توسط سهل بن سنباط - که به او پناه داده‌بود، دستگیر شد و به افشین تحویل داده‌شد. او به سامرا فرستاده شد و در ۳ صفر ۲۲۳ / ۴ ژانویه ۸۳۸ به سامرا رسید. معتصم او را سوار بر فیل به معرض نمایش گذاشت و نخست دست‌هایش را قطع کردند و سپس او را اعدام کردند.[۳۰] جنازهٔ او بر چوبهٔ دارش باقی ماند و منجر شد تا نامش به این منطقهٔ شهر اطلاق گردد.[۳۱]

دستگیری و اعدام بابک پایان جنبش خرمدینان نبوده و آن‌ها ادامه حیات دادند تا مدرکی گواه بر حیاتشان در قرن ۳ ه‍.ق/۹ م باشند. داوطلبان شورش گذشته، که خود را بابکیه نام نهادند، در بذ تا قرن ۵ ه‍.ق/۱۱ م ادامه حیات دادند و به انتظار او ماندند و آئین خاصی انجام می‌دادند

نخستین گزارش زندگانی بابک توسط واقدی، در «اخبار بابک» نوشته شده بود که اکنون در دست نیست. این نوشتار توسط ابن ندیم در کتاب الفهرست هم نقل شده‌است و احتمالاً توسط مقدسی مورد استفاده قرار گرفته‌است.[۳۳][۳۴][۳۵] بقیهٔ منابع کمتر در این باره توضیح داده‌اند و میانشان اختلافی وجود دارد.[۳۶]

جدای از ملل و نحل نویسان، متونی که بیش از همه جنبش خرمدینی را یاد می‌کند آثار ابن ندیم، طبری —به ویژه در مورد قیام بابک— و خواجه نظام الملک است. اخباری که نظام الملک و طبری —مخصوصاً در مورد دستگیری و اعدام بابک— روایت می‌کنند، اختلاف کمی با یکدیگر دارند.[۳۷]

علی بهرامیان معتقد است که با وجود شهرت بابک، آنچه به خانواده و تبار و عقاید و اهداف او مربوط می‌شود، در مأخذ کهن بسیار اندک است و در مجموع نمی‌توان به نتیجه قانع کننده‌ای دست یافت. گو اینکه هر یک از روایت‌ها به نحوی بخشی باور عمومی را از موضوع باز می‌تاباند.[۳۸]

جزئیات جنگ‌های بیشماری که بین مردان بابک و نیروهای افشین پیش از سقوط «بذ» توسط طبری و ابن اثیر نقل شده‌اند، توسط نفیسی در کتابش گردآوری شده‌است.[۳۹] غلامحسین صدیقی در کتاب خود زیر عنوان «جنبش‌های مذهبی ایران در قرن دوم و سوم هجری» در مورد تاریخ خرمیان و شورش‌های آنان نیز سخن به میان آورده‌است.[۴۰]

صدیقی تعدادی از منابعی که زندگانی بابک را ذکر کرده‌اند را شرح می‌دهد:

  1. ابن قتیبه (ابومحمد عبدالله متولد به سال ۲۱۳ ه‍.ق/ ۸۲۸ م و متوفی به سال ۲۷۶ ه‍.ق / ۸۸۹ م) در کتاب المعارف که سبب خروج بابک را آن طور که در میان بعض مردم رایج بوده نقل کرده‌است و از اولین جنگ‌های بابک با سرهنگان مأمون نام برده‌است.[۴۱]
  2. بلاذری در فتوح البلدان در فصل راجع به فتح آذربایجان که دربارهٔ شهرهای این ایالت ذکر مختصری کرده، محل‌هایی که در ایام جنگ میان بابک و افشین، مراکز معاندان بوده را نام برده‌است.[۴۲]
  3. دینوری (ابوحنیفه احمد متوفی به سال ۲۸۲ ه‍.ق/ ۸۹۸ م) شرح این شورش را در اخبارالطوال ضبط کرده و در بعض مسائل اطلاعاتی بدست می‌دهد که در جاهای دیگر یافت نمی‌شود.[۴۳]
  4. یعقوبی (متوفی به سال ۲۸۴ ه‍.ق/ ۸۹۷ م) در تاریخ خود به ذکر این واقعه پرداخته و گفته‌های او حاوی جزئیاتی است که در مصادر دیگر موجود نیست.[۴۴]
  5. مفصلترین شرحی که دربازهٔ این شورش داریم، در تاریخ عظیم القدر محمد بن جریر طبری است ولی تقریباً تمام مسطورات این سالنامه مربوط به جنگ‌ها و اعمال لشکرکشی و ترتیب لشکر و ترتیب فتوح است.[۴۵]
  6. مسعودی در مروج الذهب، مختصری از شورش بابک سخن رانده و بعد به تفضیل گرفتاری او را بیان کرده‌است و در تنبیه الاشراف، به این حادثه اشارت نموده و از تقسیمات فرقهٔ خرمدینان و مباحثات ایشان در میان خود و با خارجیان و مساکن ایشان و اصل ایشان، بحث کرده‌است.[۴۶]
  7. بلعمی در ترجمه طبری خود به تفضیل این واقعه را ذکر کرده‌است.[۴۷]
  8. کتاب البدء و التاریخ مقدسی برای آگاهی از عقاید خرمدینان بهترین مأخذ است. همین مؤلف فصلی نیز در کتاب خود دربارهٔ شورش بابک و دفع او آورده‌است.[۴۸]
  9. ابن ندیم در کتاب الفهرست، تقسیمات فرقهٔ خرمدینی و آراء ایشان و مساکنشان را شرح داده و احوال بابک در کودکی و ریاست یافتن و ابداعات او را در دین خرمی ذکر کرده‌است.[۴۹]
  10. بغدادی[نیازمند ابهام‌زدایی] در فرق بین الفرق، تقسیمات فرقهٔ خرمدینان و آراء ایشان و شورش بابک و حالت دینی این فرقه را در زمان خود به اختصار روایت کرده و قسمت اخیر بیان‌های این مؤلف برای آگاهی به تطور عقاید خرمدینان بسیار مفید است.[۵۰]
  11. همین بیان‌های بغدادی را اسفراینی در کتاب التعبیر ضبط نموده‌است.[۵۱]
  12. نظام‌الملک شرحی دربارهٔ شورش خرمدینان از آغاز قرن دوم تا آخر قرن سوم جمع کرده و در کتاب سیاست‌نامه جا داده‌است.[۵۲]
  13. مؤلف مجمع التواریخ، به اختصار از اصل فرقهٔ خرمدینان سخن گفته و شورش بابک و قتل او را ذکر کرده‌است.[۵۳]
  14. ابن جوزی (متوفی ۵۹۷ ه‍.ق) در نقد العلم و العلماء، یا تلبیس ابلیس از فرقهٔ بابکیان نام برده و دربارهٔ رئیس ایشان و شورش او و حالت دینی این فرقه در قرون بعد بیاناتی کرده‌است.[۵۴]
  15. ابن‌اثیر در کتاب الکامل فی التاریخ، شرح حال مبسوطی از حرکت دینی بابک و جنگ‌ها و فتوحات و شکست و گرفتاری و قتل او ضبط کرده‌است.[۵۵]
  16. عوفی در جوامع الحکایات، سه حالت دربارهٔ اصل بابک و سرکشی و کشتن او آورده‌است.[۵۶]
  17. سبط بن الجوزی (متوفی ۶۵۴ ه‍.ق/ ۱۲۵۷ م) در مرأت الزمان از اصل بابک و شورش او قتل او و وضع دینی این فرقه در قرن‌های بعد بحث کرده‌است.[۵۷]
  18. ابوالفرج بن العبری در تاریخ مختصرالدول، از شورش خرمدینان و گردنکشان بابک و عاقبت کار و او سخن رانده‌است.[۵۸]
  19. ابن شاکر فخرالدین در عیون التواریخ، از جنبش بابک و دفع او و اصل او و آغاز کارش و عقاید خرمدینان بحث کرده‌است.[۵۹]
  20. در عفیف الدین ابی محمد عبدالله مؤلف مرآت الجنان، به اختصار از اصل بابک و شورش او و جنگ‌ها و انجام کارش یاد کرده‌است.[۶۰]
  21. ابن‌خلدون در کتاب العبر، شرح نسبتاً مبسوطی دربارهٔ شورش بابک و جنگ‌ها و پایان کارش آورده‌است.[۶۱]

نام و تبار و طول زندگانی بابک

نمایی از قلعه بابک

بابک در آذربایجان متولد شد. بی‌گمان او از ایرانیان بوده‌است. ابن حزم، مورخ عرب‌تبار، نویسد: «ایرانیان از نظر وسعت و ممالک و فزونی نیرو بر همهٔ ملت‌ها برتری داشتند، و خود را برترین ذات بشری می‌دانستند و خود را آزادگان نام نهاده و اقوام دیگر را بندگان می‌شمردند. چون دولتشان برافتاد و عرب که نزد آنها دون‌پایه‌ترین قوم جهان بود بر آنها مستولی گردید این امر بر آنها گران آمد و خود به مصیبت تحمل نشدنی روبرو یافتند، و بر آن شدند که با راه‌های مختلف به جنگ اسلام برخیزند؛ ولی هربار خدای تعالی حق را نصرت داد. از جمله رهبران آنان (= ایرانیان) سنباد، مقنع، استادسیس، بابک و دیگران بودند».[۶۲] زبان مادری او نیز پهلویِ آذری یعنی همان زبان باستانی آذربایجان پیش از ترکی بوده‌است.[۶۳] وارتان، مورخ ارمنی، در حوادث سال ۸۲۶ میلادی و ۲۱۱ قمری می‌نویسد: «درین روزها مردی از نژاد ایرانی به نام باب که از بغتات (بغداد) بیرون آمده بود بسیاری از نژاد اسماعیل (ارمنیان در آن زمان به تازیان اسماعیلی و از اسماعیلی‌نژاد می‌گفتند) را به شمشیر از میان برد و بسیاری از ایشان را برده کرد و خود را جاودان می‌دانست. در جنگی که با اسماعیلیان کرد به یکبار سی هزار تن را نابود کرد. تاگغارخونی آمد و خرد و بزرگ را با شمشیر از میان برد. مأمون هفت سال در سرزمین یونانیان (خاک روم) بود و دژ ناگرفتنی لولوا را گرفت و به بین‌النهرین بازگشت …»[۶۴]

نام بابک معرب نام ایرانی «پاپک» است.[۶۵][۶۶] به گفته مایکل هِش (آذربایجان‌شناس آلمانی)، نام بابا نخست در زبان فارسی نو (فارسی دری یا فارسی امروزین) به کار رفته، سپس وارد زبان‌های دیگر (از جمله ترکی آذربایجان) گشته‌است. حتی کلمه چینی 爸爸 به معنی بابا، در ادبیات کلاسیک چینی غایب است. آغازین‌ترین مثال این دانشمند برای ادعایش، بابک خرمدین (درگذشت ۸۳۸ میلادی) است.[۶۷]

در تمامی منابع نام بابک یافت می‌شود، اما مسعودی نام او را حسن ذکر کرده‌است.[۶۸] مورخین ارمنی بابک خرمدین را گاهی «باب»، گاهی «بابن» و گاهی «بابک» ضبط کرده‌اند.[۶۹] بنابر برخی روایات پدر بابک مرد مسلمانی بود به نام عبدالله یا عامر بن عبدالله یا عامر بن احد از شهر مدائن که روغن فروشی می‌کرد؛[۷۰] و مادرش زنی تک چشم بود که «ماه‌رو» نام داشت و از اهالی آذربایجان بود.[پانویس ۱][۷۱] نام اصلی که بر بابک (در دوران تولد) گذاشته شده بود، حسن بود؛ و برادران بابک، عبدالله و معاویه (به گزارش طبری) و اسحاق (در فرق بین الفرق بغدادی) بودند که نشان می‌دهد که نام‌های آن‌ها اسلامی بود.[۷۲] به اعتقاد کرون، حسن هنگام ورود به دژ بذ، نام بابک را بر خود برگزید.[۷۳] چرا که بابک یا پاپک به معنی پدر است و نام نیای ساسانیان نیز بوده‌است.[۷۴]

تبار و طبقه اجتماعی بابک مبهم و متناقض، گاهی شگفت‌انگیز و باورنکردنی است. واقدی و طبری بابک را فردی از طبقه پائین جامعه معرفی می‌کنند ولی جواب بابک به نامه پسرش (بعد از فرار) و کلماتی که عبدالله، برادر بابک به ابن شروین طبری - کسی که او را به بغداد منتقل کرده - گفته‌است، نشان می‌دهد که بابک اشراف‌زاده بوده‌است.[۷۵] به عقیده زرینکوب، مجرد نام بابک، جاویدان و شهرک نیز به رغم آنچه روایات دشمنان قوم القاء می‌کنند این تصور را که رهبران نهضت منحصراً از طبقات بی‌مایه و پست یا از طایفه‌های غیر ایرانی بوده‌اند، چندان پذیرفتنی نمی‌دهد.[۷۶]

به عقیدهٔ بهرامیان، بابک به زبان آذری باستان سخن می‌گفته‌است.[۷۷]

بهرامیان معتقد است، در منابع موجود، روایتی که بتوان با توجه بدان سالزاد بابک را تعیین یا تحدید کرد، وجود ندارد.[۷۸] اما سعید نفیسی تخمین می‌زند، با توجه به اینکه از سال ۲۰۱ تا ۲۲۳ هجری قمری مشغول درگیری با نیروهای خلیفه بوده و اگر سن بابک در زمان شروع قیامش را ۲۰ سال در نظر بگیریم، بایستی ۴۲ سال زیسته باشد.[۷۹]

تولد و جوانی

قلعه بابک از سمت کمپ.
نمایی از قلعه بابک

به گفته واقدی عبدالله پدر بابک روغن فروش دوره‌گردی بود آرامی نژاد[۸۰] که زادگاهش مدائن را به قصد مرز آذربایجان ترک کرده بود و در روستای بلال آباد در استان میمذ در مجاورت کوه سبلان و اردبیل ساکن شده بود.[۸۱] پدر بابک بعد از تولد بابک در سفری که به ناحیه سبلان در اردبیل داشت زخمی شد و از دنیا رفت. همسر بیوه‌اش برای کار دایگی بچه‌های مردم را به عهده گرفته بود در حالی که بابک تا ۱۲ سالگی گاوچرانی می‌کرد. به ما گفته شده که «روزی مادر بابک بیرون رفت و در پی پسر می‌گشت. بابک در آن زمان گاوهای مردم را به چراگاهی می‌برد. مادر، وی را در زیر درختی یافت که خفته و برهنه بود و از بن هر مویی از سینه و سر وی خون می‌تراوید. چون بابک از خواب برآمد دیگر اثری از خون ندید، دانست که دیری برنخواهد آمد که کار پسر بالا گیرد».[۸۲]زرین کوب این روایت را هم تراز افسانه دانیال و بخت‌النصر دانسته و آن را جعل دشمنان بابک می‌داند.[۸۳] واقدی اضافه می‌کند که بابک در دوران جوانی‌اش به عنوان خدمتکار و تیمارگر اسب برای شبل بن منقی در روستای سراب کار می‌کرد و تنبور زدن را یادگرفت. این (مطلب) باید منبع گزارش ابوالمعالی باشد که آورده‌است بابک تنبور می‌زد و آواز می‌خواند درحالی که در روستا میوه‌فروشی می‌کرد. وقتی او بزرگ شد به تبریز رفت و ۲ سال را صرف خدمت به محمد بن رواد ازدی کرد و سپس در ۱۸ سالگی به خانه‌اش در بلال‌آباد بازگشت.[۸۴]

دو مرد ثروتمند به نام جاویدان بن شهرک و ابوعمران در بلندی‌های اطراف کوهستان بذ زندگی می‌کردند و برای رهبری خرمدینان ساکن در آن مناطق مرتفع می‌جنگیدند. جاویدان وقتی در مسیر زنجان به بذ در برف گیر کرد به دنبال سرپناهی در بلال‌آباد گشت و به خانه مادر بابک رفت. به دلیل فقر مادر بابک فقط برایشان آتش روشن کرد در حالی که بابک به اسب‌ها و نوکرهای جاویدان رسیدگی می‌کرد و برایشان آب آورد. جاویدان بابک را برای خرید غذا، شراب و علوفه فرستاد و وقتی بابک برگشت و با جاویدان سخن گفت، جاویدان تحت تأثیر زیرکی‌اش (علی‌رغم لکنت زبان‌اش) قرار گرفت. بعد از آن جاویدان از مادر بابک اجازه خواست تا بابک را برای مدیریت زمین‌های کشاورزی و دارائی‌هایش با خود ببرد و پیشنهاد کرد که در عوض ۵۰ درهم ماهانه به عنوان حقوق بابک برای او بفرستد. مادر بابک پذیرفت و اجازه داد بابک برود. از آن موقع است که بابک به خرمدینان ملحق شده‌است.[۸۵]

بعد از ورود بابک به خدمتگزاری جاویدان، رقیبش ابوعمران از بیرون از قلمروی جاویدان به او شبیخون زد و شکست خورد و کشته شد؛ ولی جاویدان سه روز پس از آن بر اثر جراحت وارد شده از دنیا رفت. زن جاویدان خبر مرگ شوهرش را به بابک داد و اضافه کرد که خبر را فردا در جامعه منتشر خواهد کرد؛ و همچنین بابک را به عنوان جانشین جاویدان معرفی خواهد کرد و کسی که دین مزدک را برمی‌گرداند و جامعه را به سوی پیروزی و موفقیت رهبری می‌کند. در روز بعد، بابک قبل از پیروان و جنگجویان جاویدان ظاهر شد. آن‌ها پرسیدند «چرا جاویدان آنها را قبل از به زبان راندن وصیت‌نامه خبر نکرده‌است»، همسرش جواب داد «چون شما در مکان‌های مختلف بودید، انتشار پیام منجر به پخش شدن خبر می‌شد که امنیت شما را به خطر می‌انداخت». بعد از بدست آوردن فرمانبرداری آن‌ها به دستورالعمل جاویدان، همسرش گفت بر طبق وصیت شب قبل از مرگ روحش از جسمش خارج شده و به جسم بابک درآمده و با روح بابک درآمیخته‌است و هرکسی که این وصیت را زیر سؤال ببرد تکفیر خواهد شد. تمام کسانی که حاضر بودند، فرمان جاویدان را قبول کردند و خودشان را مقید به سوگند خوردن دربارهٔ بابک کردند که همان‌گونه که از روح جاویدان پشتیبانی می‌کردند از روح بابک هم بکنند. سپس بابک و بیوه جاویدان در حضور همگان در تشریفات ساده با هم ازدواج کردند.[۸۶]

برخی مورخین بر این باورند زن جاویدان از قبل عاشق بابک شده بوده که گفته شده پسربچه خوش‌صدا داشته‌است. این اتهام ریشه در ازدواج آن دو بعد از مرگ جاویدان دارد. ابوالمعالی ادعا می‌کند که زن جاویدان به همسرش زهر خورانیده‌است درحالی که طبری و ابن اثیر ادعا می‌کنند که جاویدان پسری داشت که بدست مسلمان دستگیر و بعد از آن آزاد شد. صدیقی تعجب می‌کند که چرا این پسر جانشین جاویدان نشده‌است.[۸۷]

قلعه بابک در قلهٔ کوه

پایگاه بابک

شهر بذ، منطقه و قلعه‌ای در شمال آذربایجان، به خاطر قیام بابک معروف شد.[۸۸] این شهر مرکز اصلی مقاومت خرمدینان و بابک در برابر خلفای عباسی (به ویژه معتصم) بود.[۸۹] شهر بذ که فاصلهٔ کمی با رود ارس دارد، امروزه فاقد حیات است.[۹۰]

به خاطر غیرقابل دسترس بودن موقعیت جایگاه بابک، قدرت او بسیار زیاد بود، چنان‌که بُحتُری - شاعر عرب - در شعرهایش به این موضوع اشاره می‌کند. بذ تنها قلعه بابک نبود، قلعه‌های دیگری هم ذکر شده که خرابه‌های آن‌ها امروزه هم قابل شناسایی است. محدوده قلمرو بابک ارتفاعاتی بود که از شرق به دریای کاسپین و ناحیه شروان و شماخی، از غرب تا ناحیه جلفا و نخجوان و مرند، از شمال تا ساحل رود ارس و دشت مغان و از جنوب تا نزدیک اردبیل و مرند کشیده شده‌است. قلعه او - بذ – در کوهستان نفوذناپذیر با گذرگاه باریک و پیچیده واقع شده‌است بطوری که بلعمی می‌گوید یه مشت مرد جنگی می‌توانند هزار نفر از مهاجمین را متوقف کنند. آب و هوای طاقت فرسا زمستان و برف و باران سنگین امکان تسخیر بذ را در زمستان غیرممکن می‌کند. گاهی بابک از فرصت غافلگیری برای شبیخون زدن و کشتن تعداد زیادی از دشمنانش استفاده می‌کرد.[۹۱]

بابک با پشتوانه زمین کوهستانی، لشگریان خلیفه را یکی پس از دیگری شکست می‌داد. نیروهایش قادر بودند جلوی کاروان‌ها را بگیرند، مأمورین مالیات را بکشند، حریفان محلی را نابود کنند و گاه‌وبیگاه به لشکر دشمن شبیخون بزنند، سپس بلافاصله به قلعه غیرقابل دسترسشان و پناهگاه کوهستانی‌شان عقب‌نشینی کنند.[۹۲]

قیام خرمدینان

<div cl

نمایش بیشتر
نمایش کمتر

مشخصات فنی

  • سعید نفیسی
  • انتشارات فروغی
  • 1348
  • اول
  • وزیری
  • سلفون
  • 265
  • روغنی
  • سفید
  • فارسی
  • اصلی
  • ایران
  • خیلی تمیز
  • بدون مهر و نوشتار

نظرات کاربران

تا کنون نظری ارسال نشده است.

شما هم می توانید درباره این کالا نظر بدهید

فایل های دانلود