« در اوج توانایی در کسب و کار و تجارت و تولید ، سه سال با عشق به تألیف و نشر کتاب بهارستان پرداختم و از چند میلیون دلار درآمد در آن سه سال گذشتم . »
نقل قولِ بالا را از مهندس ملول باید به گوشِ جان شنید .
کتاب بهارستان دریچهای به قالی ایران ، نفیسترین کتابی است که تاکنون دربارۀ فرش ایران در ایران انتشار یافته است با وجود این در مقابل عظمت و شکوه قالی ایران و نبوغ طراحان و نقشه کشها و زحمت طاقتفرسای کارگرانِ قالیباف ناچیز است .
روایت چگونگیِ انتشار کتابِ مزبور از قولِ مهندس ملول چنین است :
محققین و مؤلفین بسیاری در ایران ، دربارۀ قالی ایران کتاب نوشتهاند که باید از همۀ آنها سپاسگزار بود ولی جای یک کتابِ نفیس که علاوه بر شرح مطالب گوناگون دربارۀ فرشِ ایران ، حاوی تصاویرِ بزرگِ رنگی از فرشهای نفیس باشد خالی بود .
انتشار کتاب بهارستان در مقیاسِ ملّی مورد توجّه فرهیختگان ، هنرمندان و هنردوستان ، رسانههای عمومی و عاشقانِ هنرهای ملّی ایران قرار گرفت . روزانه تقدیر و تشکر و سپاس از طرف آنان به دستم میرسید که متأسفانه به نمایش و یا گردآوریِ آنها بیعلاقه بودم و فقط مشتی از خروار را در همین سایت نشان دادهام .
انتشار کتاب بهارستان بیش از پیش نظرها را به طرح و رنگِ فرش معطوف کرد و طراحی و نفاستِ طرح و مهارت در رنگآمیزی بیشتر مدِّ نظر شد .
این زمزمۀ کتاب بهارستان است که هر خم و خطّی طرح نیست و هر رنگی رنگِ عاشقانِ رنگ نیست .
قبل از انتشار کتاب بهارستان طی سالیان متمادی حجرههای فرشِ بازارهای فرشِ اراک ، تهران ، کاشان ، تبریز ، قم ، اصفهان و کرمان و ......... را بارها و بارها حجره به حجره دیده بودم و گاه دقایقِ طولانی در مقابلِ یک فرش ایستاده بودم . موزههای فرش ایران ، کاخ گلستان ، سعدآباد ، نیاوران را بارها بازدیدِ مشتاقانه کرده بودم و تک به تک علاوه بر آثار هنری ، قالیها را از نظر گذرانیده بودم و با قالیهای نفیس ساعتها عشقورزی کرده بودم . فروشگاههای قالی در هامبورگ ، واشینگتن ، نیویورک ، لس آنجلس ، لندن ، کویت ، دبی ، و موزههای معروف دنیا مانند بریتیش میوزم ، ویکتوریا آلبرت ، هرمیتاژ ، لور ، تکستال میوزم امریکا ، پلدی پتسولی میلان ، هنرهای دکوراتیو پاریس ، موزه واتیکان ، توپکاپی و موزۀ فرش استانبول و موزههای قاهره ، تاشکند ، کلکته ، بمبئی ، دهلی ، کوآلالامپور و ....... را ساعات متمادی بازدید کرده بودم . در حراجهای Sotheby’s و Christies نیز بارها یا حضور داشتم و یا مورد به مورد از طریق مجلههای آنها و یا اینترنت پیگیری نموده بودم .
علاوه بر آن حدود یکصد کتاب دربارۀ قالی مطالعه و مشاهده کرده بودم که شصت جلد آن ها در کتابنامۀ کتاب بهارستان دریچهای به قالی ایران آمده است .
زیرا بر این باور بودم که هرچه بیشتر ببینی و بخوانی معیارهایت متعالیتر میشود و کمبودهایت آشکارتر .
خوشبختانه در مقابلِ آن همه اشتیاق و علاقهای که از سوی فرهیختگان به کتاب بهارستان نشان داده شد ، فقط عدۀ انگشت شماری حسادت ورزیدند و ابرو گره کردند . معتمدین بازارِ فرش ایران و اکثر قریب به اتفاق دست اندرکارانِ فرش ، از انتشار این کتاب شادمان شدند امّا عدّهای انگشت شمار ، هرچند که آشکارا نفرین نکردند امّا از حسد ترش روی شدند .
آن عدّۀ معدود که کاسب کارانه در فرش غوطه میخوردند و خود را متولّیِ فرش ایران میدانستند از انتشار کتاب بهارستان تعجّب کردند . آنها نمیدانستند که من 50 سال بی سرو صدا هزاران فرش دیدهام ، در فرهنگ قالیبافی بزرگ شدهام ، خود در فرش فروشیها کار کردهام و ماهها در کارگاههای نقشه کشیِ فرش شاگردی کردهام ، کارگاه را آب و جارو کردهام و بسی قلمها شستهام ، کاغذ شطرنجی برای نقشۀ فرش کشیدهام و به دستِ استادانِ نقشهکش و رنگآمیزِ نقشۀ قالی دزدانه نگاه کردهام . شأن من کاسبی با فرش نبود و فرش را نه یک کالا جهتِ گذران زندگی ، بلکه عصارۀ قرنها سلیقهورزی و تمایلاتِ عاشقانۀ ایرانیان میدانستم که به قیمتِ انگشتانِ پینه بسته و مهرههای درهم رفتۀ کمرِ کدبانوهای ایرانی به دست ما رسیده است .
به هر حال ، من انتشار کتاب بهارستان را وظیفۀ خود میدانستم امّا پس از آماده شدنِ مقدّمات ، متوجّه وجود مشکلاتِ عدیده شدم . نخست آن که با بیشترِ دست اندرکارانِ چاپ اختلاف سلیقه داشتم . عدّهای توصیه میکردند که کتابی به ابعاد 40×30 سانتیمتر و با وزنِ حدود 5 کیلوگرم را نباید بیش از 500 جلد به چاپ رسانید . آنان حق داشتند زیرا از دریچۀ بازار نگاه میکردند . نهایتاً کتاب بهارستان در همان چاپ اول 3200 جلد چاپ شد . مشکل دیگر پیدا کردنِ کاغذِ مرغوب بود که در آن هنگام در بازار ایران نبود . اجباراً شخصاً اقدام به خرید و وارد نمودنِ حدود 20 تن کاغذ از معروفترین کارخانجات کاغذسازی اروپا شدم . مشکل دیگر تهیۀ عکس و اسلایدِ با کیفیت از فرش بود . عکاسیِ فرش ویژگیهای مخصوص به خود دارد . فرش باید در سطحی کاملاً افقی و صاف پهن شود و دوربین باید در ارتفاع مناسب و دقیقاً بالایِ مرکز فرش قرار گیرد . تازه با همۀ این دقّتها کنارههای فرش در عکس تا حدودی حالتِ پرسپکتیو پیدا میکند علاوه بر این فرش دارای خواب است ، از یک سو که نگاه کنی روشن و از سوی دیگر کمی تیره به نظر میرسد بنابراین در عکاسی از فرش باید این موضوع دقّت شود . همچنین سعی بسیار شد تا درخشندگی و اصالتِ رنگِ فرشها در تصاویر دیده شود .
عکاسی از فرشهای موزۀ فرش نیز نیاز به مجوزهای خاص داشت و امکانِ پهن کردنِ فرش ها نبود . خلاصه آنکه فرشهای کلکسیون خودم را یک به یک و با حضور چند محافظ به آتلیۀ عکاسی لورکا که سالنی مجهز به جرثقیل سقفی و ارتفاع مناسب داشت بردیم و از هر فرش و جزئیاتِ آن ، اسلاید به اندازۀ 12×10 سانتیمتر در نهایتِ وضوح و صحّتِ رنگ تهیه کردم .
طراحی کتاب ، انتخاب ابعادِ آن ، صفحه آرایی ، کارهای گرافیکی ، لیتوگرافی ، انتخاب چاپخانۀ مناسب همه و همه از مشکلات کار بود که در کلیۀ این مراحل قدم به قدم حضور داشتم و کیفیتِ کارها را کنترل میکردم .
هنگام چاپ کتاب نیز به مدت حدود یک ماه صبح تا شام در چاپخانه بودم . چه بسا صفحهای چاپ میشد که دارای کیفیت مناسب نبود و دوباره نسبت به تهیۀ زینک و فیلم و چاپ مجدداً اقدام مینمودم .
صحافی ، طراحی جعبه ، ساختِ Case کتاب نیر از اقدامات نهایی بود که خوشبختانه همگی به خوبی انجام گرفت و کتاب بهارستان با 3 سال کارِ مداوم آمادۀ پخش گردید .
اکنون در اواخر سال 1394 ، که کتابِ بهارستان تقریباً نایاب شده ، دیگر حوصله و انرژی و توانِ چاپِ مجدّدِ آن نیست