کتاب، "سر و ته یک کرباس "که نویسنده خود اذعان میدارد: ..."داستان و سرنوشت کودکی نویسنده است و از آن جایی که میدان آن حوادث و وقایع اصفهان است آن را میتوان "اصفهان نامه "نیز خواند ."راوی پس از 35سال به اصفهان بازگشته، در حالی که پرسه زدن در اطراف دنیا، جز آلودگی و پریشانی و تلخکامی حاصلی برای او نداشته است، او اینک کنار زاینده رود نشسته و گذر شتابناک عمر را مرور میکند .نویسنده هنگام توصیف زندگی پدر خود، روحانی مشروطه خواهی که عمرش به درگیری متعصبان و حکام گذشت، وضع سیاسی اجتماعی ایران در دوره مشروطه را شرح میدهد و زمینههای شکلگیری روحیه دموکرات و تعصب گریز خود را مینمایاند .
داستان این کتاب در دو قسمت نقل می شود.
در ابتدا جمالزاده از کودکی اش در اصفهان و خاطراتی که از این شهر دارد می گوید. و قسمت دوم هم به دیدن یکی از دوستان قدیمی اش می رود و آن دوست قدیمی سرگذشت آشنایی اش با یک شیخ را تعریف می کند که اکثریت کتاب را هم همین ماجرا تشکیل می دهد.
جمالزاده را پایه گذار داستان نویسی جدید فارسی و ندادهنده ی تجدید حیات نثر فارسی شمرده اند. عموم کسانی که درباره نثر فارسی معاصر و داستان نویسی جدید فارسی بحث کرده اند، جمالزاده را پیشرو این طریق شمرده و از سهم بزرگ او در این کار یاد کرده اند. تاثیری که «یکی بود و یکی نبود» در نثر و داستان نویسی فارسی به جا نهاد، نام جمالزاده را همیشه زنده و پایدار خواهد داشت.
سید محمدعلی موسوی جمالزاده اصفهانی (۲۳ دی ۱۲۷۰ در اصفهان – ۱۷ آبان ۱۳۷۶ در ژنو) نویسنده و مترجم معاصر ایرانی بود. او را پیشتاز قصّهنویسی معاصر، پدر داستان کوتاه در زبان فارسی و آغازگر سبک واقعگرایی در ادبیات فارسی میدانند.
او نخستین مجموعهٔ داستانهای کوتاه ایرانی را با عنوان یکی بود و یکی نبود در سال ۱۳۰۰ در برلین منتشر ساخت.
جمالزاده در سال ۱۹۶۵ نامزد جایزه نوبل ادبیات شد.[ او و زین العابدین رهنما و حسین قدس نخعی و ابوالقاسم اعتصامزاده تنها چهار فارسیزبانی هستند که آکادمی سوئد نامزد این جایزه اعلام کردهاست – و هیچیک جایزه را نبردهاند. وی در سال ۱۹۶۹ نیز در یک قدمی جایزه بود.
داستانهای وی انتقادی (از وضع زمانه)، ساده، طنزآمیز و آکنده از ضربالمثلها و اصطلاحات عامیانه است.
وی در سال ۱۳۷۶ در ۱۰۵ سالگی در یک آسایشگاه سالمندان در ژنو، سوئیس درگذشت.