کتاب «کاشان، نگین انگشتری تاریخ ایران» نوشته دکتر پرویز رجبی در 640 صفحه منتشر شده توسط نشر پژواک کیوان در سال 1390 کتابی درباره تاریخ و فرهنگ کاشان از دوران باستان تا عهد قاجاریه است و مولف این کتاب با اشراف بر تاریخ و فرهنگ ایران و منابع مختلف و با تحلیل و قلم توانای خود تالیفی ارزشمند به دست داده است.
دکتر پرویز رجبی ایرانشناس، تاریخپژوه، نویسنده و مترجم برجسته ایرانی (1318-1390) و فارغ التحصیل دکتری ایران شناسی و ترک شناسی از دانشگاه گوتینگن آلمان است. او در محضر ایرانشناسان برجستهای مانند خانم ماری کخ سالها به پژوهش و تحقیق مشغول بود. وی همچنین شاگرد والتر هینس ایران شناس بزرگ آلمانی بود. همین امر موجب شده است که کتاب «کاشان، نگین انگشتری تاریخ ایران» او کتابی علمی بوده و در آن تقریبا هیچ مطلبی بدون سند نباشد. کاشان تنها شهری است که پرویز رجبی، این مولف دامغانی با سابقه علمی قابل توجه خود درباره آن کتابی چاپ نموده است و در آن توصیفات بی نظیری از این شهر ارائه داده است.
این کتاب دربردارنده بخش های پیشگفتار، نام کاشان، نگاهی کوتاه به سیلک و کاشان پیش از اسلام، کاشان و جغرافی دانان اسلامی، کاشان به هنگام فروپاشی فرمانروایی ساسانی و در آستانه اسلامی شدن ایران، کاشان در دوره اسلامی تا صفویان، برخی از فرهیختگان و نامداران کاشان از حمله مغول تا برآمدن صفویان، کاشان در دوره صفوی، ساخت و سازهای شاهان صفوی در کاشان، اوضاع اجتماعی- فرهنگی روزگار صفوی کاشان- پایتخت شعر ایران، کاشان در دوره افشاریه، کاشان در دوره زندیه، کاشان در دوره قاجاریه، نگاهی کوتاه به ابیانه کاشان، کاشان پس از انقلاب مشروطیت، پی نوشت، کتابنامه و نمایه است.
به اعتقاد رجبی دستاوردهای باستان شناسی فراتر از هزاره پنجم پیش از میلاد به این سو در نیمه سده بیستم میلاد از سیلک پیش از تاریخ، ناگهان دیار کاشان را به صورت کهن ترین زیستگاه ایرانی و شاید بستری مطرح کرد و از کاشان نگین انگشتری تاریخ ایران را تراشید. به گفته وی «بی گمان تپه سیلک کاشان مهم ترین دروازه تاریخ ایران به روی گذشته است که لابد بسیاری از یلان اساطیری ما پا به آستانه آن نهاده و از آن گذشته اند. و به همین اعتبار است که باید کاشان را نگین انگشتری تاریخ گمشده خود بنامیم و بخوانیم؛ نگینی که باید زنگارش زدوده و تراشی نو بخورد!»
به عقیده رجبی متفاوت بودن هنجارها و ساختارها در قلمرو کاشان مورخ را وادار به تعمقی بیشتر از معمول می کند و می نویسد: «آنچه تنها فرهنگ ابیانه و مشهداردهال به بیننده و مورخ می دهد، خود حامل بسی پیام سربه مهر است! ابیانه با ساختار استثنایی خود، گل سرسبد همه روستاهای ایران، در دامنه شمال غربی کوه کرکس است. این نام خود بی درنگ سر آدمی را در 2220 متری از سطح دریا و در 40 کیلومتری شمال غربی نطنز از میان میدانی اساطیری در می آورد... ابیانه در دهستان برزرود با جمعیت یکی دوهزار نفری خود تحفه نطنز است که هزار آفرین!»
این کتاب همچنین به بسیاری از بزرگان تاریخ و فرهنگ و هنر و شعر و اقتصاد کاشان همچون باباافضل،کمال الدین عبدالرزاق کاشانی، حسن کاشی، ابوالقاسم کاشانی، غیاث الدین جمشید کاشانی، معین الدین نطنزی، ملامحسن فیض کاشانی، ملا فتح الله و ... پرداخته است.
در بخش های صفویه و قاجاریه کتاب نیز مفصلا از سفرنامه نویسان و سیاحان خارجی سخن گفته شده است و بخش زیادی از بخش قاجاریه نیز به نایبیان اختصاص داده شده است.
به نظر می آید که رجبی در این کتاب درباره نایبیان نگاه معتدلانه ای دارد و آنها را برخلاف دیگران نه کاملا سیاه و نه کاملا سفید می داند. او در این باره می نویسد: «نایب حسین کاشی چهره ای دوگانه دارد و درحالی که برخی او را راهزنی شرور و بی رحم معرفی می کنند، کسانی دیگر او را عیاری آزاده و مردمی و ضد استبداد و خشونت می شناسند و بر این باورند که این مرد عیار برای رهایی مردم پیرامون خود با پسران و یارانش سر به شورش برداشته و در راه رسیدن به آرمان خود تا پای جان جنگیده است. خواهیم دید که ظاهرا تفاوت برداشت ها، ناشی از تفاوت رای و نظر مردم مرفه و ستم دیده است.» او معتقد است «اگر نایب حسین شانس پیروزی داشت و سلسله نایبیان را در کاشان بنیان می گذاشت بسیاری از صفت های ناروا به او داده نمی شد.»
موقعیت اقلیمی پیرامون کاشان از هفت هزار سال پیش تاکنون تغییر فاحشی کرده باشد. کویر نمک پیش از پیدایش دریا بوده است و زمینی که امروز سیلک و کاشان بر آن قرار دارند، روزگاری در زیر دریا قرار داشتهاست و روزگاری نیز کرانه دریا بوده است. فرض بر این است که کرانههای دریاهای خشکیده پوشیده از مرغزار باشد؛ اما از یکسو، دوره مورد بحث ما از دوره مرغزار بسیار فاصله گرفته است و از دیگر سوی، هنوز مشخص نیست که منطقه کاشان چقدر در چارچوب این فرضیه میگنجد. اگر کویرهای کاشان مرغزار میبودند، لازم میبود که امروزه ذخیره نمک در این کویرها به مراتب کمتر باشد.
اما به قیاس می توان گفت که کاشان شش هزار سال پیش نمیتوانداز نظر اقلیمی تفاوت فاحشی با امروز داشته باشد. نکتهای که در اینجا بینیاز از یادآوری آن نیستیم، این است که بسیاری از دستآوردهای باستان شناسان از سیلک مربوط به اواخر هزاره دوم و هزاره اول پیش از میلاد است. دستکم، بررسی لشکرکشیهای اسکندر مقدونی در ایران نشان میدهد که ایران زمان او از نظر آب و هوا تفاوت آشکار و چندانی با ایران امروز نداشته است. تفاوتها بیشتر ناشی از دست بشر است تا دست طبیعت. اما در ایران امروز هم اگر هزاران هکتار درخت با دست بشر از میان رفته است، با دست همین بشر هزاران هکتار و بیشتر باغ، از زمین سر بیرون آوردهاند. و شاید سالخوردگان شهادت دهند که کاشان امروز بسیار سرسبزتر از کاشان کودکی آنان است!
سیلک
بدون نگاهی کوتاه به تاریخ پیش از اسلام کاشان نمیتوان در فضای کاشان، که خودبهخود برای سدههای نخستین دوره اسلامی، تاریخی نانوشته دارد قرار گرفت و نفس کشید.
تاریخ پیش از اسلام کاشان از دو بخش پیش از تاریخ و تاریخی درست شده است که در منابع مربوط به ایران باستان جای نام آن خالی است.
دستآوردهای باستانشناسی فراتر از هزارههای پنجم پیش از میلاد به این سو، در نیمه سده بیستم میلادی از سیلک پیش از تاریخ؛ ناگهان دیار کاشان را به صورت کهنترین زیستگاه ایرانی و شاید بستری درآورد و مطرح کرد و همانگونه که در پیشگفتار اشاره کردیم، از کاشان نگین انگشتری تاریخ ایران را تراشید.
در سه کیلومتری جنوبغربی کاشان کهن، میان کاشان و فین، دو تپه باستانی سیلک در کاشان با فاصله ششصد متر از یکدیگر قرار دارند.
سیلک را سیالک، سیارگ و سپیدارگ هم خواندهاند. سیلک میتواند شکل نهایی و کوتاهشده سیارگ نیز باشد. با توجه به اینکه سیلک پس از حفاریهای 1933 تا 1938 به روشنایی تاریخ کشیده شده است، بعید به نظر نمیرسد که سیلک از دو نان متأخر درست بوده باشد.
ناگزیریم برای پرداختن به تاریخ کاشان پیش از اسلام، به کمک شاخ شکسته بزی بر سفالی شکسته و زنگاربسته که از گوری گمنام یافتهایم به تاریخ مردمی دست یابیم که جز شکسته بستههایی از ابزار زندگی آنان چیزی بر جای نمانده است.