باباطاهر یا باباطاهر عریان،[۱][۲] عارف، شاعر ایرانی و دوبیتی سرای اواخر سده چهارم و اواسط سده پنجم هجری (سده ۱۱م) ایران و در دوران طغرل بیک سلجوقی بودهاست.[۴] بابا لقبی بوده که به پیروان وارسته میدادهاند و عریان به دلیل بیان کردن مسائل به صورت بی پرده و عریان بودهاست.[۵] باباطاهر عریان همدانی بوده و مسلک درویشی و فروتنی او که شیوهٔ عارفان است سبب شد تا وی گوشهگیر گشته و گمنام زیسته و تفصیلی از زندگانی خود باقی نگذارد.[۶]
محتویات
۱ زندگی
۲ آرامگاه
۳ تبار قومی
۴ آثار باباطاهر
۵ نگارخانه
۶ جستارهای وابسته
۷ پانویس
۸ منابع
۹ پیوند به بیرون
زندگی
از خاندان، تحصیلات و زندگی باباطاهر اطلاعات درستی در دسترس نیست، اما بنا به نوشته راوندی در راحةالصدور، باباطاهر در سال ۴۴۷ هجری با طغرل سلجوقی دیدار کرده و مورد احترام وی نیز قرار گرفتهاست. در یکی از دوبیتیهای مشهورش[۷] سال تولدش را به حروف ابجد گنجانیده که پس از محاسبه توسط میرزا مهدی خان کوکب به سال ۳۲۶ هجری رسیدهاست. اما رشید یاسمی با استناد به همان دو بیتی و اشاره به اهمیت عدد ۱۰۰۰ نزد اغلب ملل برآن رفتهاست که مقصود باباطاهر از واژه الف سال ۱۰۰۰م بوده و در نتیجه مقارن سالهای ۳۹۰ و ۳۹۱ (برابر با ۱۰۰۰ میلادی) زاده شدهاست.[۸] او پس از ۸۵ سال زندگی، در همدان[۲][۴] وفات یافتهاست.
آرامگاهآرامگاه باباطاهر عریان در همدانآرامگاه باباطاهر در شمال شهر همدان و در میدانی به نام وی قرار دارد.حمدالله مستوفی به سال ۷۴۰ ه.ق در نام بردن از همدان این شهر را به نام همدان باباطاهر اسم میبرد که نشان از مشهور بودن همدان به نام باباطاهر است. این آرامگاه در سال ۱۳۴۴ ساخته شده و در سال ۱۳۸۳ بازسازی شدهاست.[۲] بنای مقبره باباطاهر در گذشته چندین بار بازسازی شدهاست. در قرن ششم هجری برجی آجری و هشت ضلعی بودهاست. در دوران حکومت رضاشاه پهلوی نیز بنای آجری دیگری به جای آن ساخته شده بود. درجریان این بازسازی لوح کاشی فیروزهای رنگی مربوط به سده هفتم هجری به دست آمد که دارای کتیبهای به خط کوفی برجسته و آیاتی از قرآن است و هماکنون در موزه ایران باستان نگهداری میشود. احداث بنای جدید در سال ۱۳۴۴ خورشیدی به همت انجمن آثار ملی و شهرداری وقت همدان و توسط مهندس محسن فروغی انجام شدهاست. این بنای تاریخی طی شماره ۱۷۸۰ در تاریخ ۲۱ فروردین ۱۳۷۶ به ثبت آثار تاریخی و ملی ایران رسیدهاست. در اطراف بنای جدید فضای سبز وسیعی احداث شدهاست.[۹]
برخی از بزرگانی که درجوار مزار باباطاهر آرمیدهاند:
محمد ابن عبدالعزیز از ادیبان سده ۳ هجری
ابوالفتح اسعد از فقیهان سده ۶
میرزا علی نقی کوثر از دانشمندان سده ۱۳ و مفتون همدانی از شاعران سده ۱۴آرامگاه منسوب به باباطاهر در خرمآبادآرامگاهی نیز بنام آرامگاه باباطاهر در خرمآباد منسوب به این شاعر است که با شماره ۱۴۴۷۳ در اسفند ۱۳۸۴ ثبت ملی شدهاست.[۱۰][۱۱]
تبار قومی
در برخی منابع اشعار او به زبان لری نزدیکتر دانسته شده است.[۱۲][۱۳] بااین حال برخی معتقدند که اشعار او به زبان راجی سروده شده است.[۱۴] همچنین در یک دوبیتی که به او منسوب شده، وی از ایل لک معرفی شدهاست:[۱۵]
مه دوریشم لکم اعجاز دیرم مه دوسی چوی خُوشین دمساز دیرم
مه معشوقی وَ نام فاطمه لُر صنوبر قامت و پرناز دیرم
آثار باباطاهر
برخی معتقدند ترانهها یا دو بیتیهای باباطاهر در بحر هزج مسدس محذوف سروده شدهاست.[۱۶] البته اطلاق عنوان فهلویات بر این نوع دو بیتیها احتمالاً نشان میدهد که آنها در زبان پهلوی و مربوط به گویش ایران میانه آن باشد.[۴][۱۳] با این حال روبن آبراهامیان خاورشناس ارمنستانی به این نتیجه رسید که گویش بکار رفته در دوبیتیهای باباطاهر گرایش نزدیکی با گویش مورد استفاده توسط یهودیان معاصر همدان دارد.[۴][۱۷] گویش یهودیان همدان در شاخه شمال غربی زبانهای ایرانی طبقهبندی شدهاست.[۱۸] دو قطعه و چند غزل و مجموعه کلمات قصار به زبان عربی از آثار دیگر اوست. کتاب سرانجام شامل دو بخش عقاید عرفاً و صوفی و الفتوحات الربانی فی اشارات الهمدانی است. تعداد دوبیتیهای وی تا ۳۵۴ دوبیتی برشمردهاند. چند نمونه از دوبیتیهای باباطاهر:[۱۹][۲۰]
مکن کاری که بر پا سنگت آیو جهان با این فراخی تنگت آیو
چو فردا نامه خوانان نامه خوانند تو را از نامه خواندن ننگت آیو
مو آن رندم که نامم بی قلندر نه خون دیرم نه مون دیرم نه لنگر
چو روز آیه بگردم گرد گیتی چو شو گرده به خشتی وانهم سر
ز دست دیده و دل هر دو فریاد که هر چه دیده وینه دل کنه یاد
بسازم خنجری نیشش ز پولاد زنم بر دیده تا دل گرده آزاد
خداوندا که بوشم با که بوشم مژه پراشک خونین تا که بوشم
همم کز در برانن سو ته آیم تو کم از در برانی وا که بوشم
هزارت دل بغارت برده ویشه هزارانت جگر خون کرده ویشه
هزاران داغ ویش از ویشم اشمر هنی نشمرده از اشمرده ویشه
چه خوش بی مهربونی هر دو سر بی که یک سر مهربونی دردسر بی
اگر مجنون دل شوریدهای داشت دل لیلی از او شوریده تر بی
خداوندا به فریاد دلم رس کس بی کس تویی مو مانده بی کس
همه گویند طاهر کس نداره خدا یار منه چه حاجت کس