فصل اول در خلافت عامه • فصل دوم در لوازم خلافت خاصه • فصل سوم در تفسير آيات داله بر خلافت خلفاء وبر لوازم خلافت خاصه • فصل چهارم در روايت أحاديث و آثار داله بر خلافت خلفاء بتصريح يا تلويح و بر اثبات لوازم خلافت خاصه • فصل پنجم در تقريري فِتَني كه آنحضرت صلى الله عليه وسلم بيان فرموده اند كه بعد انقضاي ايام خلافت خاصه به ظهور رسد • فصل ششم در عمومات قرآن و تعريضات آن كه دلالت مي كنند بر صفات خلافت خاصه و بر خلافت خلفاء و فضائل و سوابق ايشان و آياتي كه موافقات خلفاء اند • فصل هفتم در اقامت دليل عقلي بر خلافت خلفاء • فصل هشتم در تفضيل شيخين • مقصد دوم در مآثر خلفای اربعه • مآثر جميله صديق أكبر رضي الله عنه • مآثر فاروق أعظم رضي الله تعالى عنه وأرضاه • مآثر أمير المؤمنين عثمان بن عفان رضي الله عنه • مآثر أمير المؤمنين وإمام الأشجعين أسد الله الغالب علي بن أبي طالب رضي الله عنه
شاه ولیالله محدث دهلوی (زاده ۱۱۱۴ قمری/۱۷۰۳ میلادی – درگذشته ۱۱۷۶ قمری/۱۷۶۲ میلادی) یکی از اصلاحگران مهم اسلامی در شبهقاره هند بود. وی نوشتههایی درباره فقه و علم حدیث به زبانهای فارسی و عربی دارد.
شاه ولیالله دیدگاه نزدیک اما میانهرو با محمد بن عبدالوهاب دارد. این دیدگاه به ویژه از نظر بازگشت به ظاهر نصوص دینی و فاصله گرفتن از میراث فلسفی و کلامیِ بالیده در تمدن اسلامی، مشترک است. با وجود اینکه شاه ولیالله نسبت به محمد بن عبدالوهاب، دیدگاه میانهروتری داشت اما کار او با نهادینهسازی گرایش اهل حدیث در میان حنفیان، آغازگر روندی متضاد با رویکرد مکتب اهل رأی بود. کنشهای او همزمان با فروپاشی بزرگترین مراکز علمی و فکری حنفیت در میان رودان و خراسان بود که به میراث اصیل امام ابوحنیفه ایمان داشتند.[۲]
هویت بخشی به مسلمانان
در هنگام زندگی شاه ولیالله، امپراطوری مسلمانان در شبه قاره هند فروپاشیده بود و مسلمانان هند از یک سو با فشار حاکمان محلیِ هندو و سیک، و از سوی دیگر با گسترش کمپانی هند شرقی بریتانیا رو به رو بودند. شاه ولیالله که نگران بود مسلمانان، علاوه بر شکست در سیاست و قدرت هند، در زمینه هویت و فرهنگ نیز راه زوال در پیش بگیرند تلاش کرد که با هویت دینی، مسلمانان را به ایستادگی در برابر ستم فرابخواند و چیستی آنان را از نابودی نجات دهد. بنابراین مانند همه جریانهای هویتگرا، تمرکز خود را بر جدایی و تفاوت با دیگر گروهها (چه مسلمان و چه غیر مسلمانان) و نه نقاط اشتراک و همانندی گذاشت. دیدگاه دیگرسازی او تا جایی بود که مسلمانان شیعه را نیز ناخودی میدانست.[۲]
مذهب دیوبندی
پیدایش
به پیروی از باورهای شاه ولیالله، پسر او، شاه عبدالعزیز (۱۷۴۶ – ۱۸۲۴) کتابی به نام تحفه اثناعشریه نوشت که پس از کتاب منهاج السنة النبویة نوشته ابن تیمیه، دومین ردیه بر مذهب شیعه و به زبان فارسی است.[۲]
۵۰ سال پس از شاه ولیالله، پیروان فکری او در مناطقی که امروزه شمال پاکستان است، جنبشی جهادی با آرمان برپایی خلافت برپا کردند که یکی از رهبران آن شاه اسماعیل (۱۷۸۱ – ۱۸۳۱) نوه شاه ولیالله بود. موضعگیری سیاسی تند در برابر استعمار بریتانیا بر هند باعث شد این گروه، هواداران زیادی به دست آورد. چند دهه پس از شکست این جنبش، پیروان شاه ولیالله به این نتیجه رسیدند توانی برای کامیابی در زمینههای نظامی و سیاسی ندارند. بنابراین راه محافظهکارانه دیگری در پیش گرفتند.[۲] در نیمه دوم سده ۱۹ (میلادی) یکی از علمای برجسته پیرو مکتب شاه ولیالله، شخصی به نام «محمدقاسم نانوتوی» در سال ۱۲۴۸ قمری (۱۸۶۷ میلادی) مدرسه «دیوبندی» را در ایالت اوتار پرادش بنیاد کند.[۳] آنها با راهاندازی مدرسه دار العلوم را در شهر دیوبند تلاش کردند جلوی تماس فرزندان مسلمانان با علوم نامسلمانان را بگیرند و با تمرکز بر علوم سنتی بر تقویت هویت دینی تلاش کنند.[۲]
بزرگان مدرسه دارالعلوم دیوبند، شاه ولیالله دهلوی را بزرگ طریقت خود میدانند و در اصول عقاید از شیخ محمدقاسم نانوتوی، و در فروع از شیخ رشید احمد گنگوهی تقلید میکنند.[۴]
مذهب دیوبندی هرگز دیدگاه محافظهکارانه خود را کنار نگذاشت و تلاش نکرد تغییرات جهان و ویژگیهای پایه تمدن معاصر را دریابد. پیروان دیوبندی هرگز تلاش نکردند در رابطه خود با دیگر مسلمانان، مانند شیعه، معتزله، اسماعیلیه، و اخوان الصفا بازنگری کنند و یا آثار فیلسوفانی مانند فارابی، ابن سینا، و ابن رشد یا عارفانی مانند ابن عربی، مولوی، و سهروردی، یا متکلمانی مانند ابوبکر باقلانی و فخر رازی و دیگران را بخوانند. حتی هنگامیکه دانشمندان مسلمانی مانند سید احمد خان هندی، اقبال لاهوری، و سیدابوالاعلی مودودی، در اثر آشنایی با جهان امروز، دیدگاههای متفاوتی در فهم دین عرضه کردند دیوبندیها به تندی به آنها حملهور شدند.[۲]
الفوز الکبیر فی اصول التفسیر که به فارسی نوشته شده از مشهورترین آثار شاه ولیالله است. ترجمهای که او از قرآن به فارسی کردهاست فتحالرحمان نام دارد.
وی در کتاب حجة الله البالغة میگوید که پیام پیامبران اعتدال بود نه فقر و نه رفاه زیاد، و باید میان این دو حرکت کرد تا انسان هم بهرهمند از نعمتهای جهان باشد و هم از این بهرهمندی به اندازه غفلتآفرینی نباشد که همه چیز فراموش شود و بدل به خودخواهی شود.