اَلْجَماهِـرُ فِی الْجَواهِـر، کتاب مهمی به زبان عربی ــ که غـالباً به خطا الجماهر فی معرفة الجواهر نامیده میشود ــ نوشتۀ ابوریحان بیرونی، دربارۀ گوهرها، فلزات و آلیاژهای فلزی معروف. بیـرونی این کتاب را در روزگار مودود بن مسعود (حک ۴۳۳-۴۴۰ق / ۱۰۴۲-۱۰۴۸م) و به نام وی تألیف کرده است.
الجماهر دارای مقدمهای بسیار مفصل و ۳ مقاله است که به بحث دربارۀ گوهرها (مقالۀ اول)، فلزات (مقالۀ دوم) و آلیاژها و ترکیبات فلزی مصنوع (مقالۀ سوم) اختصاص دارد. اما بیرونی در ایـن اثـر نیز ــ به شیوۀ همیشگی خود ــ مطالب فرعی بسیاری، بهویژه برخی نکات مهم اقتصادی و سیاسی را بیشتر در مقدمۀ طولانی، و نیز به طور پراکنده در سراسر کتاب، آورده است (نک : دنبالۀ مقاله).
مقدمه با خطبهای بسیار کوتاه آغاز میشود. سپس ۱۵ «ترویحه» آمده که در هر ترویحه یک موضوع فرعی مطرح شده است. بیرونی در پایانِ مقدمه منابع اصلی خود را چنین برمیشمارد: نخست الجواهر و الاشباهِ کندی، که بیرونی نویسندۀ آن را میستاید، هرچند در متن کتاب اشکالاتی بر آن میگیرد؛ و دیگر مقالهای فارسی از نصر بن یعقوب دینوری کاتب که بیرونی آن را مبتنی بر کتاب کندی دانسته است. به نظر میرسد که ابوریحان به کتاب مهم الجواهر و صفاتها، نوشتۀ ابن ماسویه (د ۲۴۳ق / ۸۵۷ م) که کندی، بیآنکه از او یاد کند، کتاب الجواهر و الاشباه خود را عمدتاً بر اساس آن نوشته است، دسترسی نداشته (دربارۀ مواضع مشابه این دو اثر، نک : تیفاشی، ۴۶-۴۷، ۱۴۳، ۱۶۲، ۱۶۴، ۲۰۲؛ قس: بیرونی، الجماهر ... ، ۲۷۸، ۲۹۶، ۳۱۵: ارجاعات وی به کندی در همین موارد؛ نیز قس: ابن ماسویه، ۴۰؛ دربارۀ اثر ابن ماسویه، نک : کرامتی، «الجواهر ... »، جم ؛ نیز هادی، ۱۳)، و به همین جهت، در این کتاب تنها یک بار (آن هم در موردی که ارتباط مستقیمی با موضوع گوهرها ندارد) از ابن ماسویه نقل کرده است (ص ۴۱۹). در نتیجه، باید گفت که ستایش بیرونی از کتاب کندی، بیشتر شایستۀ این پزشک نامدار ایرانی است.
ابوریحان همچنین از این منابع بهره برده است: از سخنان دو برادر به نامهای حسن و حسین رازی (زنده در ۴۳۳ق) (ص ۱۳۰، ۱۴۸، ۱۵۲، ۱۷۶، ۲۶۵-۲۶۶)؛ از آثاری چون الجواهرِ حمزۀ اصفهانی (بیشتر دربارۀ نام فارسی گوهرها و وجه تسمیۀ هریک، نک : مثلاً ص ۱۰۷، ۱۱۰)؛ کناشِ ابوالحسن طبری، ملقب به ترنجی، که باید همان المعالجات البقراطیة باشد (مثلاً ص ۲۴۴: وصف کوسه، ۳۲۵-۳۲۷: دو نکته دربارۀ سنگ پادزهر؛ قس: ابوالحسن طبری، به ترتیب ۲ / ۱۳۳، ۱۱۸، که نشان میدهد بیرونی برخلاف روش مرسوم در میان مؤلفان دورۀ اسلامی عبارات منابع خود را لفظ به لفظ تکرار نکرده است)؛ برخی آثار فارسی همچون نوبوسته (؟)، الآیین، و منابع دیگر (ص ۱۰۳-۱۰۴).
بیرونی که همواره گزارش مکتوب را بر روایات شفاهی ترجیح میداد (نک : تحقیق ... ، ۱-۲)، در بیانِ علتِ اعتمادِ خود به روایات گوهریان آورده است که گرچه گوهریان در دروغپردازی، بزرگنمایی و داستانسرایی به شکارچیان و بازیاران میمانند، اما گاه چارهای جز پذیرش نظر آنان وجود ندارد و تنها میتوان تا حد امکان در تصحیح این اخبار کوشید؛ چه، بطلمیوس نیز به ناچار برای تصحیح مسافات میان شهرها به سخن بازرگانان اعتماد کرده است ( الجماهر، ۱۰۳- ۱۰۴).
تأکید همیشگی ابوریحان به یادکردِ منابع، موجب شده است که الجماهر و بهویژه مقدمۀ آن، همچون دیگر آثار او، از مآخذ مهم تاریخ علم بهشمار آید؛ زیرا گذشته از بهرهگیریِ وی از برخی روایات شفاهی که شاید هرگز در جای دیگری به رشتۀ تحریر درنیامده باشد، شماری از آثارِ یاد شده در الجماهر متأسفانه از میان رفتهاند و تنها با توجه به مقدمۀ ابوریحان و نیز آنچه از این آثار نقل کرده است، میتوان به محتوای آنها پی برد. مثلاً از سخن او درمییابیم که کتاب نصر بن یعقوب، که احتمالاً کهنترین گوهرنامۀ فارسی دورۀ اسلامی بوده، مقدمهای دربارۀ گوهرشناسان روزگارِ مروانیان و عباسیان داشته است (ص ۱۰۴). اما بیرونی برخلاف نصر به یادکرد چند گوهریِ مشهور چون عون عبادی، بشر بن شاذان و کندی بسنده میکند (همانجا).
در مقالۀ نخست از ۳۲ گوهر و سنگ گرانبها همچون یاقوت، لعل بدخشان، الماس، مروارید، زمرد، فیروزه، و عقیق یاد شده است. بیرونی یاقوت، زمرد و مروارید را فاخرترینِ گوهرها میداند. به نظر وی شایسته است که گوهرها به ترتیب ارزششان یاد شوند (ص ۱۵۶)، و به همین سبب، مقالۀ نخست را با شرحی مفصل دربارۀ یاقوت و چند سنگِ کمبهاترِ شبیه به آن (= اشباهِ یاقوت) آغاز میکند (ص ۱۰۷-۱۵۵)؛ اما از آنجا که لعل بدخشان از جملۀ اشباه یاقوت و البته گرانبهاترین آنها ست، مدخل لعل بیدرنگ پس از مدخل یاقوت آمده است. بیجاده، الماس و سنباده نیز به همین مناسبت پیش از مروارید آمدهاند (ص ۱۶۴-۱۸۷).
شرح ابوریحان دربارۀ مروارید (۷۴ ص)، یاقوت (۴۹ ص)، و زمرد (۱۳ ص) مفصلترین بخشهای کتاب است. ابوریحان ذیل مدخل مروارید که مهمترین بخش کتاب به شمار میآید، به نکات بسیار جالبی اشاره کرده است که در مورد گوهرهای دیگر مصداق ندارد، از جمله: چگونگیِ سوراخ کردن و نحوۀ برطرف کردنِ عیوب مروارید، چیستیِ مرجان، انواع صدفها، مناطق صید مروارید ــ ازجمله صید «دریتیم» در جزیرۀ خارک (ص ۲۴۱) ــ عمق هر منطقه و زمان صید، چگونگیِ فرو رفتن در آب برای صید مروارید، و تمهیداتی برای ترساندنِ کوسه و شیوۀ گریزِ فوری از خطرِ حملۀ آن. او مقالۀ دوم را با شرح زئبق (جیوه) که نزد «طبیعیون» مادرِ همۀ فلزات است، آغاز میکند و سپس به شرح فلزات هفتگانه، یعنی طلا، نقره، مس، آهن، ارزیز (قلع)، سرب، و خارِ صینی میپردازد. مقالۀ سوم نیز به شرح خواص ۴ آلیاژ یا ترکیب فلزی مانند شَبَه (برنج) و اسفیذ روی (اسپیدروی) اختصاص دارد.
بیرونی در الجماهر، برخلافِ تقریباً همۀ دیگر مؤلفانِ کتابهای احجار یا جواهرنامهها که معمولاً دربارۀ خواص عجیب و غریب و افسانهوار سنگها دادِ سخن دادهاند، نه تنها به این گونه مطالب وقعی ننهاده، بلکه چنان که پیش از این نیز اشاره شد، هرجا که توانسته، با تکیه بر آزمایش و تجربه در رد این باورهای عامیانه کوشیده است. گزارش وی دربارۀ خواص شگفتانگیزِ سنگهایی چون سنگ پادزهر، حجر التیس یا تریاک فارسی، حجر جالب المطر (سنگِ بارانزا)، و حجر البَرَد (دفعکنندۀ تگرگ) آشکارا آمیخته با ناباوری است (ص ۳۲۳-۳۳۰، ۳۵۷-۳۶۲).
در میان آثار دورۀ اسلامی، و حتى در میان آثار خود بیرونی، کمتر کتابی میتوان یافت که در آن به اندازۀ الجماهر بر نقش آزمایش و تجربه تأکید شده باشد. در اینجا برخی از اشارات بیرونی در این باره نقل میشود: ۱. [در تأثیرِ آتش بر لعل بدخشان] من این تأثیر را ندیدهام و امکان امتحانش را نیز نداشتم (ص ۱۵۸)؛ ۲. پیش نیامد که تفاوتِ وزنِ (در واقع چگالیِ) بیجاده و یاقوت اکهب را بسنجم (ص ۱۶۵)؛ ۳. پذیرشِ زیاد شدن سفیدیِ حجر القمر (نام دیگر بلور) به تبعِ افزایشِ اندازۀ ظاهریِ ماه، و موارد مانند آن موکول به تجربه است (ص ۲۹۴)؛ ۴. برای من در این مورد [یکی از خواصِ اسپیدروی] شُبَهاتی وجود دارد که جز به تجربه و آزمایشهای پی در پی حل نخواهد شد و این روزها امکان چنین کاری فراهم نشد (ص ۴۳۳). وی همچنین نظر کندی دربارۀ چگالیِ اندکِ زمرد را با تکیه بر آزمایش رد میکند (ص ۲۶۴) و در جاهای دیگر (مثلاً ص ۲۲۰-۲۲۱) نیز بر اهمیت تجربه و آزمایش تأکید میورزد.
ابوریحان در الجماهر با تکیه بر آزمایشهایی که شیوۀ علمی در آنها کاملاً رعایت شده، دو باورِ عامیانه را که حتى به آثار علمی نیز راه یافته بود، رد میکند. نخست سمی بودنِ الماس را با خوراندن آن به سگی میآزماید و میافزاید که چه در آن هنگام و چه بعدها نشانی از مسمومیت در این سگ دیده نشد (ص ۱۷۴). او همچنین دربارۀ نظریهای بسیار شایع که در برخی از منابع به ارسطو منسوب است و براساس آن اگر مار به زمرد بنگرد، چشمانش ضعیف یا کور خواهد شد (نک : رازی، ۲۰ / ۵۹۵: «الزمرد یسیل عین الافعى متى نظرت الیه»؛ ابومنصور، ۱۷۷؛ ابن بیطار، ج ۲، ذیل زمرد)، میگوید: در سنجشِ این سخن، از انداختنِ طوقِ زمردنشان بر گردنِ مار و پوشاندن سبد او با زمرد، تا حرکت دادنِ رشتهای از دانههای زمرد در جلو چشمانش، چندان کوشیدم که کسی را یارای فراتر رفتن از آن نیست، و این کار را ۹ ماه تمام در سرما و گرما آزمودم و تنها مانده بود که زمرد را چون کحل بر چشمانش بکشم! اما این کارها، اگر تیزچشمی آن مار را بیشتر نکرده باشد، چیزی از بیناییاش نکاست (ص ۲۷۲-۲۷۳)؛ در حالی که احمد بن یوسف تیفاشی، نگارندۀ ازهار الافکار فی جواهر الاحجار ــ مشهورترین گوهرنامۀ دورۀ اسلامی در غرب جهان اسلام ــ نه تنها این دیدگاه را تکرار میکند، بلکه مینویسد: با این روش میتوان زمرد اصل را از بدل تشخیص داد. او به تفصیل از آزمایشی که خود بدان دست زده، و مؤید این نظر است، سخن میگوید و سپس با اعتماد به برخی مآخذ دیگر نظریۀ سمی بودن الماس را نیز میپذیرد (ص ۸۴ -۸۵، ۱۰۸-۱۰۹).
بیرونی از پذیرفتنِ مطالبی که آزمودنِ آنها در شرایط عادی دشوار و گاه ناممکن است، خودداری میکند؛ به طور مثال در مورد حجر البرد که بنا بر باورِ عامه، دفعکنندۀ تگرگ است، میگوید: این نیرنگی آسان است، زیرا آزمودنِ راستی یا ناراستیِ این سخن بس دشوار است ( الجماهر، ۳۶۲).
بهرهگیری گوهرشناسان دورۀ اسلامی از الجماهر
این کتاب تقریباً بر همۀ جواهرنامههایی که از آن پس در شرق جهان اسلام نوشته شدند، تأثیری شگرف داشته است و حتى میتوان بیشترِ این گوهرنامهها را تحریری نوین از اثر بیرونی دانست. مهمترین گوهرنامۀ نوشته شده بر اساس الجماهر، جواهرنامۀ نظامی نوشتۀ محمد بن ابی البرکات جوهری نیشابوری در ۵۹۲ ق / ۱۱۹۶م است. با اندکی دقت میتوان دریافت بخش عمدۀ جواهرنامۀ نظامی ترجمۀ فارسی مواضع مختلف الجماهر است. گفتنی است که این مطالب چه از دیدگاه کلی (ترتیب فصول)، و چه در جزئیات (ترتیب مباحث هر فصل) با ترتیبی نو در جواهرنامۀ نظامی آمده است. البته این تغییرات برای «پی گم کردن» نبوده، زیرا جوهری نیشابوری ۱۷ بار، غالباً با عبارت «استاد ابوریحان» و دو بار نیز با تصریح به نام کتاب الجماهر، به ابوریحان استناد کرده است.
جوهری هنگام نقل قول از منابع الجماهر نیز، مگر در مورد کتاب الاحجار منسوب به ارسطو، تنها به همان سخن بیرونی اکتفا کرده، و به اصلِ این آثار مراجعه نکرده است (نک : ص ۷۷-۸۰، ۱۰۰، ۱۰۷، ۱۱۳، ۱۱۸، ۱۴۴، جم ؛ قس: بیرونی، الجماهر، ۱۰۷-۱۰۸، جم ). وی هنگام نقل قول از منابع ابوریحان، برخلاف او سلسلۀ راویان (و گاه نام خود بیرونی به عنوان حلقۀ نخست این زنجیر) را حذف میکند و گاهی با پس و پیش کردنِ برخی عبارات، خواننده را در مورد صاحبان آراء به اشتباه میاندازد. مثلاً آورده است: «یاقوت را به بعضی از لغات فرس یاکند گفتهاند و لفظ یاقوت معرب است؛ و حمزۀ اصفهانی آورده است که پارسیان یاقوت را «سبج اسپوز» خوانند، یعنی دفعِ علتِ طاعون» (ص ۷۷)؛ در حالی که در الجماهر همۀ این مطلب (و نه تنها جزء دوم آن) از حمزۀ اصفهانی نقل شده است (ص ۱۰۷).
بیرونی در جایی دیگر چنین گفته است: «مسعودی در المسالک و الممالک (کذا) آورده است که کوه راهون آنجا ست و آن مهبط آدم(ع) است؛ و گمان دارم که معرب رونک باشد ... و کندی گفته است ... » (ص ۱۱۹). اما در جواهرنامۀ جوهری نیشابوری با حذف نام مسعودی چنین آمده است: «و آنجا کوهی است که مهبط آدم است علیهالسلام از بهشت؛ و یعقوب بن اسحاق کندی آورده است ... » (ص ۸۰).
بیشتر مطالب مندرج در دو گوهرنامۀ مشهور فارسی دیگر یعنی، تنسوخنامۀ ایلخانیِ نصیرالدین طوسی، و عرایس الجواهر ابوالقاسم کاشانی نیز از جواهرنامۀ نظامی و در نتیجه عمدتاً از الجماهر بیرونی اخذ شدهاند (افشار، ۳۲-۳۳).
شگفت آنکه شهرت الجماهر در میان گوهرشناسان غرب جهان اسلام بسیار اندک بود. احمد بن یوسف تیفاشی، گوهرشناس نامدار اهل افریقیه، هنگام نگارش ازهار الافکار فی جواهر الاحجار از الجماهر بهره نگرفت و آثار بعدیِ نوشته شده در غرب جهان اسلام نیـز غالبـاً مبتنی بـر اثـر تیفـاشی بودند (در این باره، نک : کرامتی، «ازهار ... »، ۲۰۳-۲۰۴) و چنانکه پیشتر اشاره شد، توضیحات این دو اثر در بسیاری از موارد متناقضاند. آثاری همچون جواهرنامۀ محمد بن منصور (تألیف: اوایل سدۀ ۸ ق / ۱۴م، نک : ویدمان، ۲۰۸) که از هر دو اثرِ یادشده بهره بردهاند، بسیار اندکاند. نخب الذخائر فی احوال الجواهرِ ابن اکفانی، نیز به رغم تألیف در غرب جهان اسلام از الجماهر تأثیر بسیار گرفته، و در آن بارها به بیرونی (نیز به واسطۀ او به کسانی چون نصر جوهری، «الاخوان الرازیان» و دیگران، البته گاه بدون یادکردِ بیرونی) استناد شده است (ابن اکفانی، ۹، ۲۳، ۴۰-۴۲، ۵۱، ۵۹-۶۰، ۷۹-۸۳؛ قس: بیرونی، به ترتیب ۱۳۱، ۱۷۶، ۲۲۱-۲۲۲، ۲۶۷، ۲۷۷، ۳۳۸-۳۴۰).
کتاب الجماهر نخستینبار به کوشش فریتس کرنکو در ۱۳۵۵ق / ۱۹۳۶م در حیدرآباد دکن به چاپ رسید، در حالی که مهمترین نسخۀ کتاب دیر به دست مصحح رسید و تأثیر چندانی بر کیفیت کار او نگذاشت. این چاپ بارها به صورت افست در بیروت ــ البته بدون فهرست اعلام ــ تجدید شده است. سرانجام، نبیل مسعودی با نام مستعار یوسف هادی این کتاب را به وجهی نیکو تصحیح کرده که در ۱۳۷۴ق / ۱۹۹۵م به همراه حواشی و فهارس سودمند و مقدمهای مفصل (که بیشتر به اثبات تشیع بیرونی اختصاص دارد)، توسط انتشارات میراث مکتوب در تهران به چاپ رسیده است (۵۶۲ صفحه در قطع وزیری). حکیم محمد سعید نیز این کتاب را به انگلیسی ترجمه کرده که در ۱۹۸۹م با عنوان «کتاب بیرونی در معدنشناسی[۱]» در اسلامآباد به چاپ رسیده است.
مآخذ
ابن کفانی، محمد، نخب الذخائر فی احوال الجواهر، به کوشش انستاس ماری کرملی، قاهره / بغداد، ۱۹۳۹م؛ ابن بیطار، عبدالله، الجامع لمفردات الادویة و الاغذیة، قاهره، ۱۲۹۱ق / ۱۸۷۴م؛ ابن ماسویه، یوحنا، الجواهر و صفاتها و فی ای بلد هی و صفة الغواصین و التجار، به کوشش عماد عبدالسلام رئوف، قاهره، ۱۹۷۷م؛ ابوالحسن طبری، احمد، المعالجات البقراطیة، چ تصویری، نسخۀ خطی شم ۴۴۷۴ کتابخانۀ ملی ملک، به کوشش فؤاد سزگین، فرانکفورت، ۱۴۱۰ق / ۱۹۹۰م؛ ابومنصور موفق هروی، الابنیة عن حقائق الادویة، به کوشش احمد بهمنیار و حسین محبوبی اردکانی، تهران، ۱۳۴۶ش؛ افشار، ایرج، مقدمه بر جواهرنامۀ نظامی (نک : هم ، جوهری نیشابوری)؛ بیرونی، ابوریحان، تحقیق ماللهند، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۷ق / ۱۹۵۸م؛ همو، الجماهر فی الجواهر، به کوشش یوسف هادی، تهران، ۱۴۱۶ق / ۱۳۷۴ش؛ تیفاشی، احمد، ازهار الافکار فی جواهر الاحجار، به کوشش محمد یوسف حسن و محمود بسیونی خفاجی، قاهره، ۱۹۷۷م؛ جوهری نیشابوری، محمد، جواهرنامۀ نظامی، به کوشش ایرج افشار، تهران، ۱۳۸۳ش؛ رازی، محمد بن زکریا، الحاوی، حیدرآباد دکن، ۱۳۷۴-۱۳۹۰ق / ۱۹۵۵-۱۹۷۰م؛ کرامتی، یونس، «ازهار الافکار فی جواهر الاحجار»، فرهنگ آثار ایرانی ـ اسلامی، تهران، ۱۳۸۵ش، ج ۱؛ همو، «الجواهر و صفاتها»، همان، ۱۳۸۹ش، ج ۳؛ هادی، یوسف، مقدمه بر الجماهر فی الجواهر (نک : هم ، بیرونی)؛ نیز: