غلامرضا رشید یاسِمی گوران (۲۹ آبان ۱۲۷۵، گهواره کرمانشاه – ۱۸ اردیبهشت ۱۳۳۰، تهران) مشهور به رشید یاسِمی، نویسنده، مورخ، مترجم و شاعر کُرد ایرانی بود.
زندگینامه
غلامرضا رشید یاسِمی، در ۲۹ آبان ۱۲۷۵ خورشیدی در روستای گهواره در شهرستان دالاهو در استان کرمانشاه زاده شد. پدر محمدولیخان میرپنج ملقب به خانخانان شاعر، نقاش و خوشنویس بود و در شعر «نصرت» تخلص میکرد، و پدربزرگ پدری او حسینخان امیرپنج نام داشت. مادر او «نورتاج خانم دولتداد» دختر شاهزاده محمدباقر میرزا خسروی و نوهٔ شاهزاده محمد علی میرزای دولتشاه بود. همچنین عصمتالملوک دولتداد خالهٔ او بود. محمدباقر میرزا شاعر و نویسندهٔ اولین رمان تاریخی به زبان فارسی در سه جلد به نام «شمس و طغرا» است که بعدها به همت رشید یاسمی به چاپ رسید. پدر غلامرضا در وبای سال ۱۳۲۲ هجری قمری در سن ۳۰ سالگی هنگامی که او هشت ساله بود درگذشت. از این رو مادرش نورتاج خانم نقش محوری در تربیت او پیدا کرد.
رشید یاسمی تحصیلات مقدماتی را در شهر کرمانشاه به پایان برد. سپس به تهران رفت و دورهٔ متوسطه را در دبیرستان سن لویی گذراند. از همان هنگام به تشویق نظام وفا که معلم ادبیات او بود به سرودن شعر به زبان فارسی پرداخت. یاسمی فلسفه و رموز عرفان را نزد مهدی الهی قمشهای و حاج عباسعلی کیوان قزوینی فرا گرفت.[۲] پس از پایان تحصیلات مدتی به کار در وزارت معارف، مالیه و دربار پرداخت. در همین زمان «جرگهٔ دانشوری» را تأسیس کرد که بعدها به همت ملکالشعرا بهار به «انجمن دانشکده» تبدیل شد. رشید ضمن همکاری با مجلهٔ دانشکده، با نویسندگان و شعرای آن دوره همچون محمد تقی بهار، سعید نفیسی، عباس اقبال، ابراهیم الفت و دیگران همکاری میکرد. در همین دوران عضو انجمن ادبی ایران شد و نخستین تألیف خود را در احوال ابن یمین فریومدی شاعر سلسلهٔ سربداران منتشر کرد.
یکی از دلبستگیهای یاسمی سرودن شعر بود. او دگرگونیهای اجتماعی فکری و فرهنگی را در شعرهایش بازتاب میداد و در حالی که نوجوان بود، میکوشید به چارچوبها و معیارهای شعر کهن فارسی پایبند بماند. در کنار سرودن شعر، تصحیح و ویرایش دیوانهای مسعود سعد سلمان، هاتف اصفهانی و محمدباقر خسروی و منظومهٔ «سلامان و ابسال» جامی را منتشر کرد. رشید یاسِمی از نخستین شاعرانی بود که لزوم تجدد در شعر فارسی را پذیرفت و کوشید که رنگ تازهای به سخن خود بدهد.
رشید یاسِمی از سال ۱۳۰۰ (یک سال پس از کودتا) به انتشار مقاله در روزنامهٔ شفق سرخ به سردبیری علی دشتی پرداخت و همین مقالات موجب شهرت ادبی او گردید. در این میان به یادگیری زبانهای عربی و انگلیسی و تکمیل زبان فرانسوی پرداخت. زبان پهلوی را نزد ارنست هرتسفلد آموخت و پس از چندی آنقدر در آموختن این زبان تبحر یافت که رسالههای اندرز اوشنر داناک، ارداویرافنامه و اندرز آذر مهر اسپندان را به فارسی ترجمه کرد.
از سال ۱۳۱۲ که دانشگاه تهران تأسیس شد، وی با سمت استادی رشته تاریخ به تدریس در دانشسرای عالی و دانشکدهٔ ادبیات دانشگاه تهران پرداخت. یاسمی در دانشسرای عالی کشاورزی نیز به تدریس تاریخ اسلام پرداخت. بعدها به عضویت پیوستهٔ فرهنگستان ایران درآمد. در سال ۱۳۲۲ جزو هیئتی از استادان ایرانی همراه با علیاصغر حکمت و ابراهیم پورداوود به هند سفر کرد. در سال ۱۳۲۴ به منظور مطالعه به فرانسه رفت و دو سال در آن کشور اقامت داشت. رشید یاسمی تا پایان عمر بهعنوان استاد در دانشگاه تهران تدریس کرد[۳]، اما از تاریخ ۱۹ اسفند ۱۳۲۸ از این دانشگاه بازنشسته شدهبود.[۴]
یاسِمی گذشته از مقالات ادبی و تاریخی و فلسفی و انتقادی که از او در نشریات نوبهار، ارمغان، آینده، تعلیم و تربیت، یغما، مهر و نشریات دیگر چاپ شدهاست، دارای تألیفات و تحقیقات و ترجمههای متعدد است. میرزا طاهر تنکابنی و ادیب نیشابوری از اساتید وی در مطبوعات بودند.
رشید یاسمی در روز یازدهم اسفند ۱۳۲۷ هنگام سخنرانی در دانشکدهٔ ادبیات دچار سکته مغزی شد اما معالجه پیدا کرد و پس از آن بار دیگر به اروپا سفر کرد. پس از بازگشت به ایران در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۳۰ در تهران درگذشت و در گورستان ظهیرالدوله به خاک سپرده شد.
نظر دیگران
ایرج افشار دربارهٔ رشید یاسِمی مینویسد:
«رشید یاسمی را بارها دیده بودم. مردی خوشسخن و سخندان بود. با مصاحب خویش سخن به مهر و لطف میگفت. چهرهای سرخگون و خوشایند داشت. برای زندگی رنج بسیار برد. ناچار تن خویش را فرسود. کارهایی را که در زمینههای مختلف ادب و تاریخ به انجام رسانید برای زمان خود گرانقدر بود و تازگی داشت. پارهای از آثار او نیز تا سالیان دراز با ارزش خواهد بود. سادهتر آن که در بسیاری از کارهای ادبی راهبر آیندگان و چراغی فرا راه اخلاف خویش بود. عمری رنج برد و جان فرسود و البته نامش در تاریخ ادب ایران ثبت خواهد ماند.»
فهرست آثار (تألیف و تصحیح)
- احوال ابن یمین، ۱۳۰۴
- اندرزنامه اسدی طوسی (تصحیح)، ۱۳۰۴
- سلامان و آبسال جامی (تصحیح)، ۱۳۰۶
- نصایح فردوسی، ۱۳۰۷
- قانون اخلاق، ۱۳۰۷
- دیوان هاتف اصفهانی (تصحیح)، ۱۳۰۷
- تاریخ ملل و نحل، ۱۳۱۵
- کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او
- ادبیات معاصر (ذیل بر ترجمهٔ جلد چهارم تاریخ ادبی ایران ادوارد براون)، ۱۳۱۶
- دیوان مسعود سعد سلمان (تصحیح)، ۱۳۱۸
- تاریخ مختصر ایران
- دیوان اشعار، ۱۳۳۶
کتاب
جز از مقالات ادبی و تاریخی و فلسفی و انتقادی که از او در مجلات «نوبهار»، «آینده»، «ارمغان»، «تعلیم و تربیت»، «یغما»، «مهر»، … چاپ شدهاست دارای تألیفات و تحقیقات و تتبعات و ترجمهٔهای بسیاری است. ماندگارترین ترجمه او کتاب «ایران در زمان ساسانیان» اثر «آرتور کریستین سن» است؛ اما در تألیف کتابهایی نیز که با تاریخ ایران پیوند داشت، از پیشگامان بود. کتابهای «کرد و پیوستگی تاریخی و نژادی او» و «تاریخ مختصر ایران» (برای تدریس در مدارس ابتدایی و متوسطه) از دیگر نوشتههای اوست. از دیگر کتابهای پژوهشی رشید یاسمی میتوان به ترجمه کتاب «چنگیز خان» اثر هارولد لمب، «تاریخچه نادر شاه» تألیف ولادیمیر مینورسکی، «آیین نگارش تاریخ»، «تاریخ ملل و نحل» و ترجمه جلد چهارم «تاریخ ادبیات ایران» نوشته ادوارد براون اشاره کرد. نخستین کتاب تألیفی رشید یاسمی دربارهٔ زندگانی «ابن یمین فریومدی» شاعر سلسله سربداران در سده هشتم هجری ایران بود. همچنین تصحیح «دیوان سلمان ساوجی»، تصحیح «دیوان مسعود سعد سلمان»، «اندرزنامه اسدی توسی» و غیره از دیگر فعالیتهای اوست.[۳]
ترجمهها
تاریخ قرن هیجدهم و انقلاب کبیر فرانسه و امپراتوری ناپلئون، موضوع این کتاب همانطور که از عنوانش پیداست، انقلاب کبیر فرانسه میباشد. انقلاب فرانسه پس از اصلاح مذهبی لوتر، از مهمترین و موثرترین وقایع تاریخ اروپاست. زیرا چنانکه لوتر مذهب را اصلاح کرد انقلاب فرانسه نیز در اصول سیاسی و اجتماعی جهان تغییراتی پدیدآورد. این کتاب بهطور مفصل به شرح این واقعه میپردازد.
ایران در زمان ساسانیان، آرتور کریستنسن، انتشارات صدای معاصر، تهران ٬۱۳۷۸ ۲۵+ـ۴۳۷. این کتاب که جزو منابع معتبر در تاریخ ساسانیان است، در سال ۱۳۱۴ به همت رشید یاسمی به فارسی ترجمه شد و تاکنون هفت بار به چاپ رسیدهاست. اما، پس از درگذشت مترجم، به تدریج غلطهایی در آن راه یافت. در چاپ جدید این موارد اصلاح شده است.[۵] کتاب تاریخچه نادرشاه اثر ولادمیر مینورسکی، قوم افشار را ترکمان میخواند. مشهور است که از بیم مغول طایفه افشار ترکستان را ترک کردهاست و در آذربایجان استقرار یافتهاند. شاه اسمعیل شعبهای از این قوم را به خراسان شمالی کوچانده و در سرچشمه میاب کوبکان از مضافات ابیورد ساکن کرد.[۶] کتاب اندرز اوشنرد داناک که در سال ۱۹۳۰۰ میلادی اروادبامانجی ناسروانجی دهابهار با چند نسخه روبرو کرده و به انگلیسی برگردانده و به چاپ رسانیدهاست. این نوشتار به فارسیترجمه و واژههایی که نیاز به توضیح داشته در پانوشت آمده است. لازم به یادآوری است که این نوشتار نخست در شمارهٔ آذرماه ۱۳۱۳ مجلهٔ مهر به چاپ رسید
دیوان رشید یاسمی، در میان آثار او از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ زیرا او «از نخستین گویندگان معاصر ایران است که لزوم تجدد و نوخواهی و التفات به مضامین بکر و تازه را در شعر احساس کرد و بدان جامه عمل پوشاند»[۱].
شعر او خصوصیات یک شعر خوب را داراست؛ چون شعر رشید اخلاقی است و میتواند روشنگر و هدایتگر باشد[۲].
«شعر خوب بنا به نقل مرحوم بهار «آن است که خوب تهییج کرده و خوب فهمیده شود و خوب به حافظه سپرده شود و خوب ترجمه شود و این نمیشود مگر اینکه در گفتن آن شعر اخلاق ساده عالی، حس و هیجان شدید و سلیقه کافی بهکار رفته باشد» و ما به هنگام مطالعه اشعار رشید به چنین خصوصیاتی برمیخوریم...»[۳].
شعر رشید، بهخاطر آشنایی وی با ادبیات خارجی، از تجددخواهی اشعار دوران خودش دور نبوده و ازاینرو نوآوریهایی در مضمون و محتوا را با خود دارد. همچنین به علت تتبع شاعر در متون ادبی قدیم ایران، اشعار او رگههایی از سبک شاعران قدیم پارسی را هم دارد. این دو عامل سبب نوسان سبک شعری رشید شده است.[۴].
در مقدمه ناشر درباره ادوار شعری رشید چنین نوشته شده: «در آغاز شاعری، رشید برای ایجاد روش تازه دست به آزمایشهای مختلفی در صورت قالب سخن زد و به جهت وصول به این هدف اقدام به ترجمههایی از اشعار شعرای خارجی نظیر لافونتن، کریلف و شارل لوکو و... کرد و با وجود کوشش زیاد در این راه که بتواند افکار جدید را با زبان نو و تازه ارائه دهد چندان توفیقی نیافت و زبان شعری او در این دوره با زبان شاعران گذشته امتیازی نداشت و از طرفی چون مانند بعضی از شعرای معاصر خود درگیر مبارزات سیاسی نبود، دیوانش از اینگونه اشعار خالی است، ولیکن از روح وطن که در شعر تمام شعرای این دوره که از ابتدای مشروطیت در ایران بالا گرفته تهی نمیباشد و نیز «شوق وطن»، «بیستون»، «آسمانپیما»، نمونههایی بر این مدعاست. در اشعار بعدی رشید به سبک شعری خود که سبکی حد فاصل میان ادبیات گذشته و شعر امروز است، دست مییابد و در این راه باید او را همشیوه و همزبان سه شاعر دیگر عصر بیداری (بهار، ایرج، پروین) شمرد. اشعار او در این مقطع از نظر صورت و معنی دارای زیبایی مخصوص به خود است. رشید در دوره کمال سخنش، مثل هر شاعر واقعی کوشیده است زیباییهای تازهای را بیابد و ببیند و بستاید و پیوسته سعی و تلاشش بر این بوده که از تکلفات و صنایع بدیعی بیمورد دوری کند؛ بهعبارتدیگر شعر رشید تلفیقی از ذوق و اندیشه است و خواندن هر قطعه شعرش انسان را به تفکر وامیدارد. دردهای عادی و فردی در شعر او چنان تعمیم مییابد که بیانگر درد تمام انسانها میگردد»[۵].
محتوای اشعار رشید در قالب الفاظ اصیل و تراشخورده بیان شده و از کلمات مبتذل و عامیانه در شعرش استفاده نکرده است.[۶].
«رشید برای بیان افکار خود از کلیه قالبهای معمول شعری استفاده کرده است؛ بهخصوص نوعی که بیشتر جنبه ابتکار داشته و خود آن را «منقطعات» نامیده است و آن نوعی ترکیببند است که از امتیاز ویژهای برخوردار است و شاعر در این اقدام توفیق زیادی به دست آورده است»[۷].
از غزلیات اوست که در 1312ش، سروده شده:
ما را به گفتن آری وز ناز لب ببندی |
|
شوق وصال بخشی، پای طلب ببندی |
روزی اگر گشایم من بر لب تو چشمی |
|
لب را ز کین بخایی، چشم از غضب ببندی |
زان دو سیاه جادو رنگی دوصد برآری |
|
دست بسی مشعبد زین بوالعجب ببندی |
بالی اگر ببخشی دامی به ره گذاری |
|
بزمی اگر بچینی دست طرب ببندی |
هر ساعت این قفس را بر ما شکستهبالان |
|
بی علتی گشایی، پس بی سبب ببندی |
دست دعا ستاند کامی که تو نبخشی |
|
آه سحر گشاید راهی که شب ببندی |
گلزار خاطر تو شد پایمال اوهام |
|
آن به رشید کاین در بر بیادب ببندی |