سیدحسین رضوی معروف به غبار همدانی (زاده ۱۲۶۵ قمری در همدان - درگذشته شوال ۱۳۲۲ قمری در همدان) شاعر همدانی متخلص به غبار است.
از دودمان حاج سید صادق امام جمعۀ همدان و از سادات کبابی آن دیار بود. علوم ادبی و عربی را در زادگاه خود فرا گرفت و با استعداد سرشار و هوش و ذکاوت فوقالعادهای که داشت در تحصیل دانش ، پیشرفت چشمگیری از خود نشان داد و در شمار استادان بهنام شعر و ادب همدان قرار گرفت. غبار چندی در طریق عرفان قدم گذاشت و به سیر و سلوک در این رهگذر عمر صرف کرد. "دیوان" شعر غبار با اینکه بیش از هزار بیت نیست ، اما مکرر در همدان و اصفهان و تهران طبع و نشر گردیده است. وی در همدان درگذشت و پیکر او به قم منتقل کرده در صحن حضرت معصومه (س) به خاک سپردند.
طبق تنها اثر باز مانده از وی، دیوان اشعار، غبار عارفی رنج کشیده و سوخته در عشق است. آیتالله شیخ محمد جواد انصاری همدانی (وفات: ۱۳۳۹ شمسی)درباره وی گفتهاست: جذبه عشق الهی به غبار رسید و او سوخت
شیوه او همان طرز بازگشت است ونظر به حافظ و سعدی و خاقانی دارد. بعضی از غزلهای او بسیار قوی است:
دلم دارد بدان زلف چلیپا |
|
همان الفت که با زنار ترسا |
به زیر لاله کدامین شهید مدفون است |
|
که از لحد به در افتاده گوشهٔ کفنش |
یکی از غزلیات او ذیلاً آورده شده است
دلم دارد بدان زلف چلیپا |
|
همان الفت كه با زنار ترسا |
گره از كار مجنون كی گشاید |
|
كسی كه عقده زد بر زلف لیلی |
بسی تند است و سركش آتش عشق |
|
ولیكن خار از او ترسد نه خارا |
ندیدم هرگز این آشفته دل را |
|
مگر در بند آن زلف چلیپا |
یكی شد شیخ و آن دیگر برهمن |
|
كه دارد عشق در سرها اثرها |
نبودی كوه كندن كار فرهاد |
|
گرش شیرین نبودی كارفرما |
چو لا خواهی شدن مگذار مگذار |
|
درون خانه ی دل غیر الله |
اگر مشتاق صاحب خانه باشی |
|
ندارد فرق مسجد با كلیسا |
چنان خرگاه لیلی سایه افكند |
|
كه مجنون گم شد اندر راه صحرا |
سری را كآتش عشق است در دل |
|
نمیگنجد عقال عقل برپا |
كسی كز تیشه كوه از پا فكندی |
|
فكندش تیشه ی عشق تو از پا |
دلا سستی مكن در خوردن غم |
|
كه زین دارو توانی شد توانا |
غبارا! زین میان برخیز برخیز |
|
كه با خود می نشاید بود و با ما |