0
0

تاریخ ترک های باستان

تاریخ اقوام ایرانی
1 5 3 Product
تماس بگیرید
لطفا جهت اطلاع از موجود شدن محصول شماره همراه خود را وارد کنید
زمانی که محصول موجود شد
ثبت
درحال ذخیره سازی...
تعداد :
+

مشخصات محصول انتخابی شما

معرفی اجمالی محصول

تاریخ ترک های باستان
در این کتاب قانونمندی ظهور،گسترش و نابودی حکومت خاقانی ترک های باستانی مورد تحقیق قرار گرفته است.مولف توجه زیادی به مسائل تاریخی(زندگی سیاسی،طرز معیشت،مذهب و فرهنگ)و محل جغرافیایی کوچ روهای آسیای میانه در مرزهای دو دوره-دوره باستان و قرون وسطی-معطوف نموده است. قسمت اول کتاب در مورد ترک های باستان،از زمان پیدایش و شکل گیری حکومت خاقانی و نابودی آن می باشد.ترک های باستان،حکومت خاقانی خود را در سرزمین های وسیعی از دریای زرد تا تقریبا دریای سیاه تشکیل داده بودند.قسمت دوم مربوط به ترک های آبی است که بیشتر آثار باقی مانده از ترک های باستان در ناحیه آرخان مربوط به آن هاست.در این کتاب،نه تنها چگوگی شکل گیری حکومت خاقانی،آداب و رسوم و آیین مورد بحث قرار گرفته است.بلکه از مطالب بسیار باارزشی در زمینه ی روابط داخلی خود آنها و نیز به تفصیل سخن رفته است.در این کتاب،جنگ ها و روابط با همسایگان (چین،ایران،بیزانس و...)نیز با موشکافی مورد بررسی قرار گرفته است. لونیکا لایویچ قومیلیو،فرزند دو شاعر بزرگ ان.اس قومیلیوا (مادر-روس)وآ.آ آخماتوی(پدر-قزاق)می باشد که تقریبا نیمی از زندگی خود را وقف تاربخ قلب اوراسیا-حوزه آبریز دریای خزر و کشورهای هم مرز آن-نموده است. از آثار عمده وی میتوان از هون ها،هون ها در چین،ترک های باستان،روس باستان و دشت بزرگ،اطراف خزر در هزار سال،پیدایش قوم و فضای زیست و سایر کتاب ها و مقالات
متعدد نام برد.همچنین وی مطالعات مشترک گسترده ای با مورخین چینی پیرامون کوچ روهای شمال چین و آسیای میانه داشته است
مردمان تُرک یا تُرک‌ها[۲۹][۳۰][۳۱] گروه‌های قومی اوراسیایی اند که در آسیای شمالی، مرکزی و غربی، مغولستان، سیبری جنوبی، شمال‌غربی چین و بخش‌هایی از اروپای شرقی ساکن‌اند و به زبان‌هایی از خانوادهٔ زبان‌های ترکی‌تبار سخن می‌گویند و اشتراکات تاریخی و فرهنگی میان آن‌ها مشاهده می‌شود. ترک‌زبان‌ها در کشورهایی همچون مغولستان، چین، روسیه، قرقیزستان، قزاقستان، ازبکستان، ترکمنستان، تاجیکستان، افغانستان، ایران، جمهوری آذربایجان، عراق، ترکیه، قبرس و یونان حضور دارند.[۳۲][۳۳][۳۴][۳۵][۳۶] گستره مهاجرت کنونی ترک‌زبان‌های آسیای کوچک بیشتر به سوی کشورهای اروپای مرکزی (آلمان، اتریش، سوئیس، فرانسه، انگلیس)، آمریکا و استرالیا بوده، جوامع قابل‌توجهی را در این کشورها تشکیل داده‌اند. آن‌ها ازلحاظ تاریخی و زبانی با گوک‌ترک‌ها، مردمی ایلی که در قرن ششم یک امپراتوری در گستره مغولستان و مرزهای شمالی چین تا دریای مازندران را بنیاد نهادند مرتبط‌اند. مردمان ترک، جز چند استثنا مانند بخش اروپایی ترکیه و منطقه ولگا در آسیا زندگی می‌کنند. مهم‌ترین پیوند تاریخی آنان، جدا از تاریخ و زبان، این است که جز یاقوتستان و چوواش در سیبری همگی مسلمان‌اند. مردمان ترک را می‌توان به دو گروه اصلی غربی و شرقی تقسیم کرد. گروه غربی شامل مردم ترک جنوب غرب اروپا و جنوب غرب آسیا ساکن ترکیه و شمال غرب ایران هستند. گروه شرقی شامل مردم ترک آسیای مرکزی، قزاقستان، و منطقه خودمختار اویغور در سین کیانگ چین هستند.[۳۷]یکی از شمن‌های قوم تووا در قیزیل روسیه
یک اویغور، شمال غرب چینمحتویات

۱ خاستگاه
۲ پیشینهٔ واژهٔ تُرک
۳ نظریه پان‌ترکیسم وامبری یهودی و اقوامی که ترک نیستند
۴ تاریخ

۴.۱ گسترش و ورود اقوام ترک از آسیای میانه به سایر مناطق

۴.۱.۱ امپراتوری گوک‌ترک‌ها
۴.۱.۲ ورود به ایران
۴.۱.۳ گسترش حکومت به تمام مناطق ایران و فتح آسیای کوچک
۴.۱.۴ ورود ترک تباران به شمال آفریقا

۵ فرهنگ
۶ ‌تُرک‌ها در منابع اسلامی و احادیث
۷ زبان‌های ترکی
۸ زبان‌های ترکی در خطر انقراض و نابودی

۸.۱ روسیه
۸.۲ چین

۸.۲.۱ زبان اویغوری
۸.۲.۲ زبان سالاری

۸.۳ افغانستان
۸.۴ ایران

۸.۴.۱ ترکی آذری
۸.۴.۲ ترکی خراسانی
۸.۴.۳ ترکی قشقایی
۸.۴.۴ زبان خلجی
۸.۴.۵ ایل بچاقچی

۸.۵ عراق

۹ سلسله‌های ترک تبار و زبان فارسی
۱۰ اقوام ترک‌زبان
۱۱ اقلیت‌ها در کشورهای ترک زبان

۱۱.۱ Azerbaijan
۱۱.۲ Kazakhstan
۱۱.۳ Kyrgyzstan
۱۱.۴ Turkey
۱۱.۵ Turkmenistan
۱۱.۶ Uzbekistan

۱۲ جمعیت گذشته و آینده
۱۳ وسعت خاکی و آبی (به جز دریای کاسپین)
۱۴ دین اقوام ترک‌تبار

۱۴.۱ اسلام
۱۴.۲ مسیحیت

۱۵ در ایران
۱۶ سلسله‌های ترک‌تبار ایران
۱۷ سلسله‌های ترک‌تبار غیر از ایران
۱۸ نگارخانه
۱۹ پانویس
۲۰ منابع

خاستگاه

خاستگاه اصلی مردمان ترک‌تبار، آسیای میانه بوده و این مردم که از نژاد زرد هستند[۳۸][۳۹][۴۰] اما امروزه اعتقاد بر این هست که برخی از تیره‌ها و اقوام ترک مانند تاتارها جزو اقوام سفیدپوست و تورانی بوده و ارتباط و خویشاوندی چندانی با بقیه گروهای ترک زبان آسیای میانه ندارند.[۴۱][۴۲] برخی دیگر از اقوام مانند اویغورها و قرقیزها را امروزه نمی‌توان جز اقوام سفیدپوست قلمداد کرد. در نوشته‌های کهن چینی، قرقیزها را مردمانی سفیدپوست با موهایی عمدتاً زرد رنگ و بور و چشمانی آبی و شبیه به اروپایی‌های امروزی توصیف کرده‌اند.[۴۳] اما نوشته‌های تاریخی بعدی، اطلاعاتی دربارهٔ چگونگی ناپدید شدن تدریجی این ویژگی‌های ظاهری قرقیزها و درنهایت زردپوست شدن آن‌ها به دست نمی‌دهند.[۴۳] اقوام ترک به تدریج در غرب آسیا، خاورمیانه، آسیای کوچک و اروپای شرقی پراکنده شدند. در جریان این مهاجرت‌ها بخش‌های بزرگی از مردم هندواروپایی نواحی جدید نیز به مرور ترک‌زبان شدند.[۴۴] بررسی دی‌ان‌ای در ترکیه نشان می‌دهد که مردم ترکیه نوادگان مردم مختلف ساکن آناتولی مانند یونانی، ارمنی، قفقازی (آسیایی) و کرد هستند که در سده‌های معاصر ترک‌زبان شده‌اند و ازلحاظ ژن از نژاد ترک (زردپوست مغول‌سان) بهرهٔ بسیار کمی برده‌اند.[۴۵] درمورد ترک‌زبانان آذربایجانی نیز این قضیه صادق است که ازلحاظ ژن به‌سان مردم ایرانی و قفقازی هستند.[۴۶][۴۷] ۷۰–۷۶ درصد مردم ترکیه بر اساس آمارهای دولتی ترک هستند.[۴۸][۴۹] در برآورد ۲۰۱۲ مؤسسه آمار ترک استات (The Turkish Statistical Institute (TurkStat))، جمعیت کردهای ترکیه بیش از ۲۲ میلیون نفر (۲۲٬۶۹۱٬۸۲۴) و بیش از سی درصد از جمعیت ۷۴٬۷۰۰٬۰۰۰ نفری ترکیه را تشکیل می‌دهد که حدود ۱۴ میلیون نفر در کردستان ترکیه و بقیه در سراسر ترکیه به خصوص شهرهای استانبول، آنکارا و ازمیر پراکنده هستند که به این ترتیب درصد ترک‌های ترکیه کم‌تر از ۷۰ درصد خواهد بود.[۵۰]

اقوامی که امروزه ترک‌تبار و ترک‌زبان نامیده می‌شوند در بخش‌های مختلفی از کشورهای آسیایی و اروپایی زندگی می‌کنند. از سمت شرق در بخش‌هایی از چین و قسمت آسیایی روسیه تا قسمت‌هایی از کوزوو و آلبانی و بخش‌هایی از عراق و سوریه و شمال قبرس در یک گسترهٔ جغرافیایی پراکنده شدند. ترک‌تبارها و ترک‌زبان‌ها در کشورهایی همچون مغولستان، چین، روسیه، قرقیزستان، قزاقستان، ازبکستان، تاجیکستان، افغانستان، ایران، جمهوری آذربایجان، عراق، ترکیه، قبرس، یونان، بلغارستان، مقدونیه، کوزوو، رومانی، فنلاند، اوکراین، یونان و مولداوی سکونت دارند.[۳۳][۳۴][۳۵][۳۶] گستره مهاجرت کنونی ترک‌زبان‌های آسیای کوچک بیشتر به سوی کشورهای اروپای غربی (آلمان، اتریش، هلند، سوئیس، فرانسه، انگلیس)، آمریکا و استرالیا است و جوامع قابل‌توجهی از ترک‌های اروپا را ترک‌های استانبولی تشکیل می‌دهند.[۵۱]یک ترکمن، سوار بر اسب آخال تکهپیشینهٔ واژهٔ تُرک

در نوشته‌های تاریخی، «ترک» در مقابل تاجیک (ایرانیان مسلمان‌شده/غیر عرب و ترک) آمده‌است. نام ترک نخستین بار در قرن ششم میلادی در نوشته‌های چینی دیده می‌شود. در همان قرن، ترکان، دولتی نیرومند تأسیس کردند که از مغولستان و سرحد شمالی چین تا دریای سیاه امتداد داشته‌است. مؤسس حکومت مزبور، که چینیان او را «تئومان» می‌نامند، در کتیبه‌های ترکی بومن، در سال ۵۵۲ م. درگذشت و برادرش «ایستمی» (در تاریخ طبری: سنجبوخاقان) که در مغرب فتوحاتی کرده، ظاهراً تا سال ۵۷۶ م. زیسته‌است این دو برادر گویا از آغاز مستقل از یکدیگر حکومت می‌کردند. چینیان از دولت مزبور بنام امپراتوری ترکان شمال و مشرق یاد کرده‌اند. در سال ۵۸۱ م. تحت نفوذ سلسلهٔ چینی «سویی» این دو امپراتوری به‌طور قطع از یکدیگر جدا شدند و بعدها هر دو تابع سلسلهٔ چینیِ «تانگ» (۶۱۸ – ۹۰۷ م) گردیدند. در حدود سال ۶۸۲ م. ترکان شمال موفق شدند استقلال خود را به‌دست آورند.

اصطلاح «ترک» از میانهٔ سدهٔ ششم میلادی برپایهٔ اتحادیهٔ گوگ ترک‌ها در مناطق شمال چین و بیابان‌های غربی آن ایجاد شد و بر اقوام زیرگروه این اتحادیه گذاشته شد و از این پس اقوام جُداسَر و مستقل این اتحادیه‌ها که هر کدام برای خود نام ویژهٔ خود را داشت، ترک نامیده شدند.[۵۲]یک آذری، با لباس و آلات موسیقی سنتی آذربایجاننظریه پان‌ترکیسم وامبری یهودی و اقوامی که ترک نیستندنوشتار(های) وابسته: ترک‌سازی
چهره‌هایی از ترک‌زبان‌های آناتولی: مصطفی کمال آتاترک (آتاترک) به همراه مادر و خواهر. ترک‌زبان‌های آناتولی از نژادهایی آمیخته هستند.بسیاری از اقوام ترک‌زبان، زبان ترکی را بر اثر ارتباط و آمیزش با ترک‌زبانان اخذ کرده‌اند، از این رو اصطلاحاتی چون «خلق‌های ترک» و «ترکان» به مفهوم قوم ترک نیستند و نام ترک نیز فقط جنبهٔ زبانی دارد.[۲۹] از میان اقوامی که امروزه ترک نام گرفته‌اند بسیاری از اقوام نام‌برده در زیر در تاریخ قدیم هیچ‌گاه خود و قوم خود را ترک نمی‌نامیدند. در مورد بخشی از این اقوام ساکن آسیای میانه تنها پس از وارد شدن نظریه پان‌ترکیسم توسط آرمینیوس وامبری یهودی و فرستاده پنهانی وزارت خارجهٔ بریتانیا به منطقه[۵۳] این نام رفته‌رفته برای این اقوام نیز رواج یافت. این اقوام عبارتند از:
باشقیرها، تاتارها، ناگایباک‌ها، قزاق‌ها، قره‌قالپاق‌ها، نوقای، قرائیم، قره‌چای، بالکار، قوموق، آلتایی‌ها، اغوزهای واردشده به آذربایجان، قاجارها، شاهسون‌ها، قره‌داغ‌ها، قره‌پاپاخ، قشقایی‌ها، افشارها، خلج‌ها، گاگوز، اورومچی‌ها، تووایی ها، توفالارها، شورها، خاکاس‌ها، تاتارهای چولیم، ازبک‌ها، اویغورها، سالارها، اویغورهای ساری، چوواش‌ها، یاقوت‌ها، دولگان‌ها و غیره.[۵۴]

بر این اساس اقوامی که ترک نیستند عبارتند از:

باشقیرها
تاتارها (ولگا، کریمه، دوبروجا)
ناگایباک‌ها
قزاق‌ها
قره‌قالپاق‌ها
نوقایی‌ها
کاراییم‌ها
کاراچایی-بالکاری‌ها
کومیک‌ها
کریمچاک‌ها
آلتایی‌ها
آذربایجانی‌ها
قاجارها
شاهسون‌ها
قره‌داغی‌ها
قره‌پاپاخ‌ها
قشقایی‌ها
افشارها
خلج‌ها
گاگائوزها
اورومچی‌ها
تووان‌ها
توفاها
شورها
خاکاس‌ها
تاتارهای چولیم
ازبک‌ها
اویغورها
سالارها
اویغورهای زرد
چوواش‌ها
یاکوت‌ها
دولگان‌ها و غیره.




تاریخ

مردمان ترک اول بار در پیرامون اتحادیه شیونگنو (معاصر دودمان چینی هان) ظاهر شده‌اند.[۵۵] آن‌ها ممکن است به مردمان شیونگنو، دینگلینگ و تیله مرتبط باشند. بنا بر کتاب وی، مردم تیله بازمانده چیدی، مردمان سرخ دی که با جین در بهار و پاییز رقابت می‌کردند بودند.[۵۶] قبایل ترک، نظیر خزران و پشنگ‌ها یحتمل پیش از امپراتوری گوک ترک یا مغولستان در قرن ششم سال‌ها به‌طور ایلیاتی می‌زیسته‌اند. آن‌ها اشراف و گله‌دارانی بودند که در جستجوی ثروت و مراتع جدید بودند. اولین اشاره به ترکان در متنی چینی است که به تجارت ابریشم ترکان با سغدیان در طول جادهٔ ابریشم اشاره می‌کند.[۵۷] اولین استفاده ضبط شده از واژه «ترک» به‌عنوان نامی سیاسی ارجاعی در قرن ششم است در چینی مدرن توجو تلفظ می‌شود. خاندان آشینا از لی جین به خانات روران مهاجرت کردند و تقاضا کردند از آن‌ها حفاظت شده به عضویت در اتحادیه آنان درآیند. این قبیله به آهنگری شهره بودند. به آنان در نزدیکی یک معدن کوهستانی زمینی داده شد که شبیه کلاهخود بود، به این دلیل آنان نام 突厥 یا (tūjué) را گرفتند. یک قرن بعد، قدرت آنان به حدی رسید که خانات روران را فتح کردند و امپراتوری گوک را بنیان نهادند.[۵۸] از میان قبایل ساکن شمال چین، پانصد قبیله یا آشینا را می‌توان نام برد که از امتزاج قبایل گوناگون پدید آمدند. آن‌ها در پیکار با چینیان در قرن چهارم میلادی شرکت داشتند و به تبعیت هون‌ها درآمدند.[۵۹]

هامر ـ پورگشتال ذکر کرده‌است که طایفهٔ ترک باید همان باشد که در تألیفات هرودوت به‌صورت تارژِتااوس (ترگیتاوس) و در تورات به‌صورت توقارمه (توغارمه) نوشته شده‌است.[۲۹]

خاستگاه اصلی مردمان ترک‌تبار، آسیای میانه بوده و این مردم که از نژاد زرد هستند[۶۰][۶۱][۶۲][۶۳] در نوشته‌های کهن چینی، قرقیزها را مردمانی سفیدپوست با موهایی عمدتاً زرد رنگ و بور و چشمانی آبی و شبیه به اروپایی‌های امروزی توصیف کرده‌اند.[۴۳] اما نوشته‌های تاریخی بعدی، اطلاعاتی دربارهٔ چگونگی ناپدید شدن تدریجی این ویژگی‌های ظاهری و درنهایت زردپوست شدن آن‌ها به دست نمی‌دهند.[۴۳] اقوام ترک به تدریج در غرب آسیا، خاورمیانه، آسیای کوچک و اروپای شرقی پراکنده شدند. در جریان این مهاجرت‌ها بخش‌های بزرگی از مردم هندواروپایی نواحی جدید نیز به مرور ترک‌زبان شدند.[۶۴] ۷۰–۷۶ درصد مردم ترکیه بر اساس آمارهای دولتی ترک هستند.[۴۸]

گسترش و ورود اقوام ترک از آسیای میانه به سایر مناطقسرگئی شویگو، وزیر دفاع روسیه که مادرش روس و پدرش از قوم تووا است.[۶۵]نظریات زیادی برای خاستگاه اولیه اقوام ترک و زبان آنها وجود دارد، از استپ های شرقی دریای خزر تا شمال شرقی آسیا (منچوری) [۶۶]

امپراتوری گوک‌ترک‌هاخانات ترک در سال ۶۰۰ میلادیدر قرن ششم میلادی قدرت گوک‌ترک‌ها به حدی رسید که خانات روران را فتح کردند و امپراتوری گوک‌ترک‌ را بنیان نهادند. [۶۷] این حکومت به رهبری بومین خان و برادرش ایستمی خان گسترش یافت. سقوط دولت هپتالیان توسط اتحاد ایستمی خان و خسرو انوشیروان صورت گرفت و روابط حسنه این دو حکومت با ازدواج انوشیروان با دختر ایستمی خان بیشتر شد. به نوشتهٔ مسعودی نام این دختر که مادر هرمزد چهارم می‌شد، فاقم و به ثبت ابن بلخی قاقم و به نوشتهٔ یک اثر متأخر تاکوم بوده‌است .[۶۸] اولین خاقانات ترک به سرعت در غرب به دریای خزر گسترش یافت. بین سالهای 581 و 603، خاقانات ترک غربی در قزاقستان در طی یک جنگ داخلی از خاقانات ترک شرقی در مغولستان و منچوری جدا شد.[۶۹]

ورود به ایران

دودمان غَزنَوی یا غزنویان (۱۱۸۶–۹۷۷ میلادی)[۷۰] اولین دودمان ترکتبار بود که بر ایران حکومت کردند، غزنویان یک سلسلۀ ترکتبار ایرانی [۷۰][۷۱]، پارسی‌گوی و مسلمان بود. شهرت این سلسله، بیشتر به خاطر فتوحاتی است که در هندوستان انجام داده‌است. پادشاهان غزنوی حامی زبان و ادبیات پارسی بودند به گونه ای که رنسانس زبان، فرهنگ و ادبیات فارسی را در دوره غزنوی در قرن یازدهم میلادی میدانند. [۷۲][۷۳][۷۴] دانشمندان و شعرایی مانند فردوسی، ابوریحان بیرونی،[۷۵] فرخی سیستانی [۷۶] ، عنصری [۷۷] به دربار سلطان محمود دعوت شدند. با فتح ری و اصفهان به دست سلطان محمود، ادبیات فارسی در آذربایجان و عراق عجم گسترش یافت.[۷۸] با فتح شمال هند توسط سلطان محمود غزنوی، فرهنگ و ادبیات فارسی به لاهور راه یافت،[۷۹] لاهور، تحت حکومت غزنویان در قرن یازدهم به یک مرکز مهم فرهنگی زبان و ادبیات پارسی تبدیل شد.[۸۰][۷۵]

گسترش حکومت به تمام مناطق ایران و فتح آسیای کوچکقلمرو امپراتوری سلجوقی در اوج قدرت از کوه های هندوکش تا مدیترانهترکان سلجوقی (۱۱۹۴–۱۰۳۷ میلادی)[۸۱][۸۲] [۸۳][۸۴][۸۵][۸۶] به رهبری طغرل بیک با شکست دادن غزنویان در نبرد دندانقان، سلطنت خود در ایران و آسیای میانه را آغاز کردند. پس از طغرل و در دوره سلطنت آلپ ارسلان، سلجوقیان با پیروزی در نبرد ملازگرد [۸۷] که به اسارت امپراتور بیزانس (رومانوس دیوژن) منجر شد باعث ورود طوایف ترکمان به آناتولی (ترکیه کنونی) شدند، سلجوقیان پس از پیروزی بر امپراطوری بیزانس (امپراتوری روم شرقی) در نبرد ملازگرد به پیشروی خود ادامه داده و علاوه بر آسیای صغیر بر خاور نزدیک از جمله فلسطین نیز مسلط شدندشد.[۸۸][۸۹][۴۳][۹۰][۹۱] پیروزی امپراتوری سلجوقی در نبرد ملازگرد تنها به شکست و اسارت امپراتور بیزانس (رومانوس دیوژن) منتهی نشد بلکه سد استوار امپراتوری بیزانس (امپراتوری روم شرقی) برای همیشه در برابر ایرانیان و مسلمانان فرو ریخت تا شروعی باشد برای وقایع بعدی در منطقه آسیای صغیر. در طول یک سده جمعیت بزرگی از ترکهای اوغوز به سوی آناتولی مهاجرت کردند. تصرف آناتولی از سوی ترکان اغوز در عین حال موجب نجات جهان اسلام از مخاطرات و تهدیدات جدی امپراتوری بیزانس شد که با تصرف آسیای صغیر و ایجاد یک مدنیت نوین اسلامی برای جهان اسلامی موهبتی بود. تأسیس امپراتوری سلجوقیان روم توسط نوادگان ارسلان اسرائیل از اولین پیامدهای این پیروزی است [۹۲] سلجوقیان در این نبرد یکی از بزرگترین پیروزی‌های عالم اسلام بر مسیحیت را کسب کردند که آن را به عنوان جهاد مقدس نامیدند و بعدها به دلیل اهمیتش توسط مورخان به جنگ خندق دوم دنیای اسلام معروف شد.نبرد ملازگرد از تاثیرگذارترین نبردها که منجر به ورود طوایف ترک به آناتولی شدسلجوقیان مراکز آموزش عالی را تأسیس کردند و حامیان هنر و ادبیات بودند. دستاوردهای علمی در دوران سلطنت آنها توسط دانشمندانی مانند عمر خیام و امام محمد غزالی مشخص می شود. در دوره امپراتوری سلجوقی، فارسی به زبان ضبط تاریخی تبدیل شد، در حالی که مرکز فرهنگ زبان عربی از بغداد به قاهره تغییر یافت.[۹۳]بنیادگذاری مدارس نظامیه توسط خواجه نظام‌الملک طوسی در بغداد، بلخ، نیشابور و اصفهان از کوشش‌های فرهنگی این دوره‌ است.[۹۴] برنامه درسی نظامیه ابتدا به مطالعات دینی، قوانین اسلامی، ادبیات عرب و علم حساب متمرکز شده و بعداً به تاریخ، ریاضیات، علوم فیزیکی و موسیقی نیز تعمیم یافته است.[۹۵]

امپراطوری سلجوقی، از نظر سیاسی و مذهبی، میراث محکمی را برای جهان اسلام به جا گذاشت. در دوره سلجوقی، شبکه ای از مدارس (دانشکده های اسلامی) تأسیس شد که قادر به آموزش به مدیران دولتی و علمای دینی بود. در میان بسیاری از مساجد که توسط سلاطین سلجوقی ساخته شده بود، میتوان به مسجد بزرگ اصفهان (مسجد جامع) اشاره کرد. استقلال فرهنگی زبان فارسی (از زبان عربی) در امپراتوری سلجوقی شکوفا شد. از آنجا که سلجوقیان، سنت اسلامی یا میراث ادبی قوی از خود نداشتند، زبان فرهنگی مدرسان فارسی خود در اسلام را به کار گرفتند، بدین ترتیب زبان و ادبیات فارسی در کل ایران رواج یافت و زبان عربی در آن کشور جز در آثار معارف دینی ناپدید شد.[۹۶]
قلمرو سلطنت خوارزمشاهیان در حدود ۱۲۰۰ میلادیپس از سلجوقیان، خوارزمشاهیان (۱۲۳۱–۱۰۷۷ میلادی)[۹۷] که دودمانی پارسی‌گوی [۹۸][۹۹][۱۰۰] با تبار ترکی-ایرانی و سنی مذهب بود و توسط مملوکان تُرک شکل گرفت [۱۰۱][۱۰۲] بر ایران و آسیای میانه حکومت کردند.[۹۷] خوارزمشاهیان ابتدا به عنوان حکومتی دست نشانده از طرف امپراتوری سلجوقی بوده و بعد از آن به صورت پادشاهی مستقل حکومت کردند. [۱۰۳] [۱۰۴][۱۰۵] بنیانگذار این سلسله، انوشتکین بود که در سال ۱۰۷۷ میلادی توسط ملکشاه سلجوقی به عنوان حاکم خوارزم منصوب شد. [۱۰۶] فرزندان انوشتکین (تا پیش از ۱۱۵۷ میلادی) به نمایندگی از پادشاهان سلجوقی بر خوارزم حکمرانی می کردند. [۱۰۷] انوشتکین ممکن است متعلق به قبیله بیگدلی از ترکان اوغوز باشد. [۱۰۸]

وسعت قلمرو این سلسله طبق تخمین ۲٫۳ (یا طبق تخمین دیگر ۳٫۶) میلیون کیلومتر مربع بوده است. [۱۰۹][۱۱۰]قلمرو امپراتوری تیموریپس از ایلخانان و ایجاد حکومت ملوک الطوایفی در ایران، امپراتوری تیموری (۱۵۰۷–۱۳۷۰ میلادی)[۱۱۱][۱۱۲] شکل گرفت. تیمور گورکانی (فاتح تُرک)[۱۱۱] نخستین امیر گورکانی (تیموری) و پایه‌گذار این دودمان شاهی است، که در بیش‌تر سرزمین‌های آسیای مرکزی و غربی فرمان راند. امپراتوری تیموری یا امپراتوری گورکانی دودمانی ترک‌تبار با فرهنگی ایرانی بود.[۱۱۳][۱۱۴] تیمور در زبان جغتایی به معنای «آهن» است و از او با القاب «امیر تیمور»، «تیمور لنگ»، «تیمور گورکانی» و «صاحبقران» یاد شده‌است. عمدتاً از وی به خاطر فتوحات بی رحمانه از هند و روسیه تا دریای مدیترانه و برای دستاوردهای فرهنگی امپراتوری گورکانی یاد می‌شود.[۱۱۵]

در سال ۸۰۰ تیمور سرزمین فارس، بخشی از عراق و آذربایجان را گرفت و سلسلهٔ جلایریان را نیز منقرض کرد. آنگاه رو به خزر نهاد و اهالی برخی از شهرهای آن را به قتل رساند. در سال ۷۹۵ ه‍.ق بعد از انقراض مظفریان متوجه آسیای کوچک شد. در سال ۸۰۰ (۷۷۶ ه‍.خ) هند را فتح کرد و دهلی را به تصرف درآورد. با عثمانیان نیز جنگ‌ها کرد و در سال ۸۰۴ (۷۸۰ ه‍.خ) بایزید عثمانی را به اسارت بگرفت. تیمور در سال ۸۰۷ (۷۸۳ ه‍.خ) به سمرقند پایتخت خویش برگشت، عزم تسخیر چین را نمود ولی اجل مهلتش نداد و در سال ۸۰۷ (۷۸۳ ه‍.خ) در ۶۹ سالگی در قزاقستان[۱۱۶] درگذشت.قلمرو آق قیونلوهابا شکست گورکانیان از آق قیونلوها (که از طوایف ترکمن بودند)[۱۱۷] و کشته شدن ابوسعید گورکان به دست اوزون حسن، قلمرو امپراتوری تیموری در بیشتر نقاط ایران به دست آق قیونلوها(۱۵۰۸–۱۳۷۸ میلادی)[۱۱۷][۱۱۸] افتاد. اوزون حسن به عنوان مقتدرترین پادشاه آق قیونلو محسوب میشود، وی پدر بزرگ شاه اسماعیل صفوی از طرف مادری بود.[۱۱۹]

هرچند حکومت صفویه از سلسله های ترک تبار محسوب نمی گردد ولی مهمترین نیروی نظامی که دودمان صفویه را به قدرت رساند قبایل هفتگانه ترک (قزلباش ها) بودند،[۱۲۰][۱۲۱][۱۲۲] که شاه اسماعیل به کمک ایشان توانست با شکست آق‌قویونلوها و ازبکان، در تبریز تاجگذاری کند.[۹۱] تمام شاهان صفوی در زمان به شاهی رسیدنشان به زبان ترکی آذربایجانی سخن می‌گفتند (به جز شاه اسماعیل یکم که از بدو تولد دوزبانه بود و به هر دو زبان فارسی و ترکی آذربایجانی سخن می‌گفت و شعر می‌سرود)[۱۲۳] ولی برخی معتقدند که خاندان صفوی ترکیزه شده و زبان ترکی را به عنوان زبان مادری خود پذیرفتند. [۱۲۴]پرتره نادرشاه افشار که هم اکنون در موزه ویکتوریا و آلبرت لندن نگهداری می شودپس از اشغال ایران در دوران صفویه بوسلیه افغان ها، نادر شاه افشار از ایل افشار (از طوایف ترکمن)[۱۲۵][۱۲۶][۱۲۷][۱۲۸] که از مشهورترین پادشاهان ایران، پس از اسلام است با سرکوب افغان‌ها، دودمان افشاریه را بنیان نهاد و از ۱۱۱۴ تا ۱۱۲۶ خورشیدی[۴۶][۱۲۹] پادشاه ایران بود. بیرون راندن عثمانی و روسیه از کشور و تجدید استقلال ایران و نیز فتح دهلی و ترکستان و جنگ‌های پیروزمندانه او سبب شهرت وی شد. اَفشار یا اوشار یکی از ایل‌های ترک اغوز (ترکمن)[۱۳۰][۱۳۱][۱۳۲][۱۳۳] در زمان شاه اسماعیل صفوی همراه با شش ایل بزرگ ترک (ایل شاملو، ایل قاجار، ایل روملو، ایل استاجلو، ایل تکه‌لو، و ایل ذوالقدر) از آناتولی عثمانی به ایران آمدند و پایه‌های دودمان صفوی و سپاه قزلباش را بنیاد گذاردند.[۱۳۴] این قبایل بعدها به نام مشترک قزلباش خوانده شدند.[۱۳۵]پرچم ایران در دوره پادشاهی قاجارپس از افشاریان، قاجاریان (۱۹۲۵–۱۷۹۴ میلادی) که نام دودمانی از ترکمانان[۱۳۶] است از حدود سال ۱۱۷۴ تا ۱۳۰۴ هجری شمسی بر ایران به مدت صد و سی سال فرمان راندند. بنیان‌گذار این سلسله آغامحمدخان قاجار است. وی ابتدا در ساری مدعی سلطنت بر ایران شد و پایتخت خود را این شهر اعلام نمود[۱۳۷][۱۳۸] و سپس پس از تصرف قفقازیه و سرکوب کلیه امراء و حکام داخلی در تهران مستقر شد و آن را دارالخلافه نامید و آخرین پادشاه قاجار، احمدشاه قاجار بود که در سال ۱۳۰۴ برکنار شد و رضاشاه پهلوی جای او را گرفت.[۱۳۹] جنگ‌های ایران و روسیه در دوره قاجار و قراردادهای ترکمنچای، گلستان و پاریس از مهمترین وقایع دوران سلطنت قاجار است.

ورود ترک تباران به شمال آفریقاقلمرو امپراتوری عثمانی شامل کشورهایی از سه قارهترک‌های آفریقای شمالی (کولوگلیس) شامل ترک‌هایی می‌شود که در دوران حکمرانی سلطنت مملوک مصر[۱۴۰]، سلطنت ممالیک بحری (مصر)[۱۴۱] ، طولونیان [۱۴۲] و امپراطوری عثمانی در شمال آفریقا شامل (لیبی، مصر، تونس و الجزایر) ساکن شده‌اند.[۱۴۳]

ترک‌های مصر[۱۴۴] به شهروندان مصر با پس زمینه قومی ترک گفته می‌شود. در اواخر قرن ۱۱ام، مصر برای اولین بار توسط سلسله بحری توسط ترک‌ها بنیان‌گذاری شد، این دودمان در سال ۱۵۱۷ از مملوکیان در نبرد ریدانیه در نزدیکی قاهره در شمال مصر اداره می‌شد، شکست خوردند. ترک‌هایی در ارتش و طبقه اشراف از آن دوران نیز حضور داشتند.[۱۴۵] پیشینه دیگری از حضور ترک‌ها در مصر به دوران امپراطوری عثمانی برمی گردد که کشور کنونی مصر جزئی از مستمعره و فتوحات عثمانی‌ها بود. در سال‌های قبل از انقلاب ۱۹۱۹ مصر، طبقات حاکم و بالا عمدتاً ترک یا از تبار ترک بودند، که همگی سهم وراث حکومت عثمانی مصر بودند.[۱۴۶] هیچ برآورد روشنی در مورد جمعیت ترک‌ها در مصر وجود ندارد، چندین منبع تعدادشان را در محدوده ۱۰۰،۰۰۰ نفر[۱۴۷]، از سوی دیگر ادعاهایی مبنی بر جمعیت ۷۵۰،۰۰۰ الی ۱،۵۰۰،۰۰۰ نیز وجود دارد.[۱۴۸]

ترک‌های تونس[۱۴۹] یا تونسی‌های ترک[۱۵۰] به اقوامی از ترکان آناتولی اطلاق می‌شود. که یک گروه اقلیت را در تونس تشکیل می‌دهند.[۱۵۱] برای اولین بار، حدود ده هزار سرباز ترک امپراطوری عثمانی در سال ۱۵۳۴ زمانی که تونس کنونی جزئی از حکومت عثمانی قلمداد می‌شد، وارد این منطقه شدند.[۱۵۲] با سقوط حکومت عثمانی، ترک‌ها و استعمارشان بر این منطقه برای قرن‌ها که تحت سلطه ترک‌ها بود، پایان پذیرفت. به عنوان یک نتیجه، ترکیب قومی تونس با مهاجرت ترکان از آناتولی و سیر تکاملی "کولوگلیس" که مردم از تغییرمخلوط ترک و مغرب مرکزی بودند، تشکیل یافتند.[۱۵۳][۱۵۴][۱۵۵] خانواده‌ها با اصالت ترک عمدتاً در نزدیکی شهرهای ساحلی، نظیر مهدیه و شهر تونس و اطراف جزیره جربه زندگی می‌کنند.[۱۵۶][۱۵۷]

ترک‌های الجزایر[۱۵۸] یا الجزایری‌های ترک[۱۵۹] گروه قومی از ترک‌های آناتولی هستند؛ که یک گروه اقلیت را الجزایر تشکیل می‌دهند.[۱۶۰][۱۵۱] در طول حکمرانی امپراطوری عثمانی، الجزایر مستعمره و زیر سلطه سیاسی-منطقه‌ای این حکومت بود.[۱۶۱] به عنوان نتیجه، یک ترکیب قومی از الجزایری‌ها با مهاجرت ترک‌ها از آناتولی و سیر تکاملی از «کولوگلیس» که مردمی مخلوط از ترکی و مغرب مرکزی بودند، تشکیل یافتند.[۱۶۲][۱۶۳] با توجه به گزارش سفارت ترکیه در الجزایر بین ۶۰۰٬۰۰۰–۷۰۰٬۰۰۰ مردم ترک در الجزایر زندگی می‌کنند، با این حال، سفارت فرانسه جمعیت ترک‌ها را تا حدود ۲ میلیون برآورد می‌کند.[۱۶۴] در سال ۱۹۵۳، صبری هیزمتلی مطرح کرد که که مردم با منشأ ترک ۲۵٪ از کل جمعیت الجزایر را تشکیل می‌دهند.[۱۶۵] با این حال، یا توجه به گزارش کسب و کار گروه آکسفورد در سال ۲۰۰۸ اظهار داشتند که بر اساس یک برآورد محتاطانه تر، نشان می‌دهد که مردم از تبار ترک، ۵٪ از کل جمعیت الجزایر را تشکیل می‌دهند[۱۶۰] براساس این گزارش، در سال ۲۰۰۶، جمعیت الجزایر ۳۴٫۸ میلیون نفر بود که جمعیت اقلیت ترک در حدود ۱٬۷۴۰٬۰۰۰ تخمین زده می‌شد.[۱۶۰] طی یک مقاله از روزنامه زمان در سال ۲۰۰۷ اظهار داشت که ترک‌ها تشکیل دهنده ۱۰٪ از جمعیت ۳۳٫۳ میلیون ساکنان الجزایر، یعنی ۳٬۳۰۰٬۰۰۰ نفر از منشأ ترک می‌باشند.[۱۶۶] در سال ۲۰۱۲، دفتر ملی الجزایر آمار کل جمعیت کشور را ۳۷٫۱ میلیون نفر اعلام کرد.[۱۶۷] اقلیت ترک به‌طور عمده در شهرهای بزرگ این کشور زندگی می‌کنند.[۱۶۰] آن‌ها به‌طور عمده دارای یک حضور سنتی و قوی در کنار موروها می‌دارند. بخش قابل توجهی از تلمسان نیز محل زندگی جامعه ترک در الجزایر می‌باشد.[۱۶۸][۱۶۹] با توجه به حضور طولانی حاکمان ترک در قصبه الجزیره زندگی می‌کنند.[۱۷۰] جوامع قابل توجهی در بسکره، قبائل، وادالزیتون[۱۷۱] و استان مدیه حضور دارند.[۱۷۲]

فرهنگتمبر با شعر حماسی "کوراوغلو"، از مجموعه اشعار حماسه ملل اتحاد جماهیر شوروی، 1989داستان‌های منظوم حماسی مردمان ترک، قبل از ابداع خط به وجود آمدند و سینه به سینه انتقال یافتند. مردمان ترک اصطلاحات مختلفی را برای نامیدن داستان‌های حماسی و قهرمانی و راویان آن‌ها استفاده می‌کنند. اغوزها سرایندهٔ داستان حماسی را اوزان می‌خواندند که اوزانچی، یانشاق، وارساق و دده نیز عنوان می‌شد. تقریباً در قرن نهم اوزان جای خود را به عاشیق سپرد.[۱۷۳] عاشیق‌ها از دوران قبل از اسلام در بین مردمان ترک وجود داشتند.[۱۷۴]

داستان‌های حماسی مردمان ترک به چهار گروه اصلی سکایی، هون، گؤک‌ترک و اویغور تقسیم شده‌است که با توجه به روند تاریخ ترکان است. حلقهٔ سکایی شامل داستان‌های تنکا الب‌ار و شو، حلقهٔ هون شامل داستان اغوز قاغان، حلقهٔ گؤک‌ترک شامل داستان‌های بوزقورد (گرگ خاکستری) و ارگنه‌قون (گذرگاه صعب‌العبور) و حلقهٔ اویغور شامل داستان‌های تورییش (پیدایش) و کوچ که با یکدیگر پیوستگی دارند، است.[۱۷۳]

کاشغری خلاصه‌ای از داستان فرمانروای ترک، «شو»، را ذکر کرده که مربوط به مقابلهٔ شو با حملهٔ اسکندر ذوالقرنین به ترکستان غربی است.[۱۷۳]

تعداد داستان‌های حماسی ترکان بسیار است. علاوه بر داستان‌های حماسی باستانی و حدود هفتاد داستان جدید شامل عناصر باستانی، مؤلفان تاریخ ادبیات دنیای ترک از حدود صد و بیست داستان حماسی جدید نام برده‌اند که داستان‌های حماسی ماناس، کوراوغلو و آلپامیش از اهمّ آنهاست. سرودن داستان‌های حماسی در بین ترکان تا این اواخر وجود داشته‌است که ازنظر شکل و محتوا با سنت داستان‌پردازی قبلی متفاوت است.[۱۷۳]

مبتنی بر حوادث تاریخی بودن، حضور مخلوقات خارق‌العاده در کنار شخصیت‌های واقعی، تعدّد حوادث فوق طبیعی، عموماً منظوم یا دارای نظم و نثر بودن، عدم وجود مؤلف شناخته‌شده، زبان روان و ساده و برگرفته از زبان مردم و شکل گرفتن در محیط جغرافیایی و زمان خاص و تحول در زمان و مکان وقوع حوادث با مهاجرت ناقلانشان به جاهای دیگر، مهم‌ترین ویژگی‌های داستان‌های حماسی ترکان است.[۱۷۳]

‌تُرک‌ها در منابع اسلامی و احادیث

(بیشتر مطالب این بخش برگرفته از مقاله "اولین مقابله‏ ى ترکان و اعراب در دره‏ ى جیحون به روایت طبرى" نوشته "زکریا کتابچی و فهیمه مخبر دزفولی" است)[۱۷۵]

از پیامبر اسلام در کتاب صحیح بخاری و کتاب صحیح مسلم که معتبرترین کتب روایی نزد اهل سنت هستند [۱۷۶] و آن را بعد از قرآن، صحیح ترین کتاب می‌دانند [۱۷۷][۱۷۸][۱۷۹][۱۸۰][۱۸۱] در مورد تُرکها حدیثی نقل شده[۱۸۲][۱۸۳] و در کتاب سنن ابی داود سیستانی (از صحاح سته و از معتبرترین منابع اهل سنت)[۱۸۴][۱۸۵] فصلی با عنوان "باب في النهى عن تهييج التُرك" (باب نهی پیامبر از خشمگین ساختن تُرکها) بیان شده است.[۱۸۶][۱۸۷] همچنین در کتاب وسایل الشیعه تالیف شیخ حر عاملی، فصلی به نام "باب اِستِحباب مُتارِكة التُرك ما دامَ يُمكِن التَّرك" (باب مستحب بودن تَرک مخاصمه با تُرکان تا حد امکان) اختصاص یافته. [۱۸۸]

بر اساس این احادیث، جاحظ (ابوعثمان عمرو بن بحر، پادشاه نثر ادبی)[۱۸۹] می‌گوید که یزید بن قتاده پس از فتح ایران و حمله به شمال شرق، در طول کشمکش با تُرکان، با ذکر این حدیث، سخن خلیفه (عمر بن خطاب) را به سربازان عَرَب یادآوری کرد که آنان را هشدار داده بود: «تُرکان دشمنانی خشمگین اند» و مانع از حمله ی اعراب به تُرکان شد.[۱۹۰] در روایتی دیگر، جاحظ می‌گوید هنگامی که حمزة بن آذرک که والی بخشی از خراسان بود، یک گروه سواره نظام تُرک به او حمله کردند. سربازان حمزه بن آذرک بیشتر از تُرکان بود، اما سربازانش را از جنگیدن با آنان باز داشت و گفت:

«اگر آنها تمایلی به جنگ ندارند، جنگ را آغاز نکنید، چون در حدیث آمده است که تا زمانی که شما را رها کرده اند، آنها را رها کنید.»[۱۹۱] در ادامه می‌گوید : «حدیث پیامبراکرم صلی الله علیه و آله نصیحتی به تمام اَعراب است. راه درست برای ما این است که با آنان (تُرکها) صلح آمیز زندگی کنیم و جنگ را کنار بگذاریم. چه می‌اندیشید در مورد ملّتی که حتّی هنگامی که اسکندر مقدونی، بعد از تسلّط بر جهان، تُرکان را دید و به آنان نزدیک نشد. [۱۹۲][۱۹۳]

طبق نظر مُحدث مشهور اهل سنت، محمد جریر طبری (مورخ بزرگ و مولف تاریخ طبری)، نامه اَحنف بن قیس به خلیفه (عمر بن خطاب) او را عمیقاً در مورد پیروزی های درخشان در شمال ایران و در نتیجه مجاور شدن با تُرکان در آینده نگران کرده بود. خلیفه نتوانست اندوه خود را پنهان کند و صراحتاً به همراهانش گفت: «من آرزو می‌کردم هرگز لشکری به خراسان نفرستاده بودم و ای کاش رودخانه ای از آتش بین ما قرار داشت». [۱۹۴] اَحنف بن قیس (فاتح شمال ایران) و سردار مقتدر خلیفه ی دوم، زمانی که خاقان پادشاه ترکان در مرز ظاهر شد، همین سیاست «عدم درگیری» و «خشمگین ننمودن» را نسبت به ترکان در پیش گرفت.

طبق روایت طبری بعد از بهبودی اوضاع، خلیفه (عُمَر) بار دیگر نامه ای به سردارش احنف نوشت و به او دستور داد که پیشروی در مشرق و در مسیر سرزمین تُرکان را متوقف کند و گفت: «از رود جیحون فراتر نروید و به این سوی آن بسنده کنید، اگر شما این کار را انجام دهید، پیروزی برای شما باقی خواهد ماند. من تکرار می‌کنم از رود جیحون عبور نکنید، وگرنه شکست خواهید خورد.»[۱۹۵]

مجمد بن جریر طبری می‌گوید، احنف بن قیس (سردار مسلمانان) پس از فتح شمال شرق ایران، در موقعیتی که احتمال رویارویی با تُرکان وجود داشت به لشگریانش گفت که نمی‌خواهد با تُرکان بجنگد مگر اینکه جنگ اجتناب ناپذیر شود. او اشاره کرد که خلیفه دوم (عُمَر) توصیه نموده که از جیحون عبور نکنند و وارد سرزمین های تُرکان نشوند.[۱۹۶]

زبان‌های ترکی

زبان‌های ترکی به دو دستهٔ کلی شرقی و غربی تقسیم می‌شود. زیرمجموعه‌های شرقی زبان‌های ترکی عبارت‌اند قزاقی، قرقیزی و ازبکی و زیرمجموعه‌های غربی زبان ترکی نیز شامل ترکی استانبولی، ترکمنی و ترکی آذربایجانی می‌شوند.

همچنین، زبان‌های ترکی به شش دستهٔ جزئی تقسیم می‌شود.

خانوادهٔ چوواش (اُغور یا بلغار)
خانوادهٔ شمال غربی (قپچاق)
خانوادهٔ جنوب غربی (اُغوز)
خانوادهٔ جنوب شرقی (قارلق)
خانوادهٔ شمال شرقی (ترکی سیبری)
خانوادهٔ خلجی (آرگو)

زیرمجموعه‌های شرقی زبان ترکی عبارتند از اویغوری، قزاقی، قرقیزی و ازبکی، و زیرمجموعه‌های غربی زبان ترکی نیز شامل ترکی استانبولی، ترکمنی، ترکی قشقایی، ترکی آذربایجانی و خلجی است.

زبان‌های ترکی به‌همراه زبان‌های مغولی، تونگوزی و برخی موارد کره‌ای و ژاپنی جزء زبان‌های آلتایی به‌شمار می‌رفتند ولی امروزه هم نظریه زبان‌های اورال - آلتایی و هم نظریه زبان‌های آلتایی به‌طور گسترده‌ای رد شده‌اند و تنها می‌توان زبان‌های ترکی را تحت خانواده زبانی خود بررسی کرد.

زبان‌های ترکی در خطر انقراض و نابودی

زبان درخطر به زبانی گفته می‌شود که در معرض نابودی باشد. تعداد گویشوران یک زبان درخطر به‌طور لزوم کم نیست، بلکه حتی اگر تعداد آن‌ها طی مدت به نسبت کوتاهی در حال کاهش شدید بوده باشد، باز با آن به سان زبان درخطر برخورد می‌شود.

روسیه

مقاله اصلی: (en:List of endangered languages in Russia) و (en:Languages of Russia)

۱۵ زبان از خانواده زبان‌های ترکی در روسیه در فهرست زبان‌های در خطر (en:Lists of endangered languages) و در معرض انقراض و نابودی کامل هستند:

زبان آلتای (en:Altai language) / (en:Northern Altay language) - به شدت در معرض خطر Severely endangered - گویش وران ۵۵٬۷۲۰ نفر
زبان تاتارهای بارابا (en:Baraba Tatar language) - به شدت در معرض خطر Severely endangered - گویش وران ۸٬۰۰۰ نفر
زبان تاتارهای سیبری (en:Siberian Tatar language) - به‌طور قطع در معرض خطر Definitely endangered - گویش وران ۱۰۰٬۰۰۰ نفر
زبان باشقیری (en:Bashkir language) - آسیب‌پذیر Vulnerable - گویش وران ۱٬۲۰۰٬۰۰۰ نفر
زبان چولیمی (en:Chulym language) - به‌طور بحرانی در معرض خطر Critically endangered - گویش وران ۴۴ نفر
زبان چوواشی (en:Chuvash language) - آسیب‌پذیر Vulnerable - گویش وران ۱٬۰۴۲٬۹۸۹ نفر
زبان دولگانی (en:Dolgan language) - به‌طور قطع در معرض خطر Definitely endangered - گویش وران ۱٬۱۰۰ نفر
زبان کاراچایی-بالکاری (en:Karachay-Balkar language) - آسیب‌پذیر Vulnerable - گویش وران ۳۱۰٬۰۰۰ نفر
زبان خاکاسی (en:Khakas language) - به‌طور قطع در معرض خطر Definitely endangered - گویش وران ۴۳٬۰۰۰ نفر
زبان قموقی (en:Kumyk language) - آسیب‌پذیر Vulnerable - گویش وران ۴۵۰٬۰۰۰ نفر
زبان نوقایی (en:Nogai language) / (en:Yurt Tatar language) - به‌طور قطع در معرض خطر Definitely endangered - گویش وران ۸۷٬۰۰۰ نفر
زبان شور (en:Shor language) - به شدت در معرض خطر Severely endangered - گویش وران ۲٬۸۰۰ نفر
زبان توفا (en:Tofa language) - به‌طور بحرانی در معرض خطر Critically endangered - گویش وران ۹۳ نفر
زبان تووان (en:Tuvan language) - آسیب‌پذیر Vulnerable - گویش وران ۲۸۰٬۰۰۰ نفر
زبان یاقوتی (en:Yakut language) - آسیب‌پذیر Vulnerable - گویش وران ۴۵۰٬۰۰۰ نفر[۱۹۷][۱۹۸][۱۹۹][۲۰۰]

چین
زبان اویغوری

بعد از انقراض زبان جغتایی، زبان اویغوری و زبان ازبکی در مناطقی که زبان جغتایی صحبت می‌شد، توسعه پیدا کردند. امروزه زبان اویغوری در نتیجه ریشه گرفتن از زبان جغتایی، شامل وام واژه‌های فراوانی از زبان فارسی است.[۲۰۱]

زبان سالاری

یکی از زبان‌های ترکی و از شاخه اغوز است که حدود هفتاد هزار تن گویشور دارد. بیشتر سالارها در استان‌های گانسو و چینگ‌های در کشور چین زندگی می‌کنند. زبان سالار به دو گروه بزرگ گویشی تقسیم می‌شود. این انشعاب از آن جا سرچشمه گرفته‌است که یکی از شاخه‌های گویشی از زبان‌های تبتی و چینی و شاخه دیگر از زبان‌های اویغوری و قزاقی تأثیر پذیرفته‌است. فقط یک سوم جمعیت قوم سالار به زبان سالاری تکلم می‌کنند که به ترکمنی شبیه است. بخش دیگر نیز به زبان تبتی و تعداد بیشتر آنان به زبان چینی صحبت می‌کنند. زبان امروزی سالار تأثیر زیادی از زبان‌های همسایه چینی و تبتی گرفته‌است. در پایان باید گفت که زبان سالار صورت مکتوب ندارد. به این خاطر مردم سالار، به عنوان زبان نوشتاری خود اویغوری را برگزیده بودند.

افغانستان

شماری از زبان‌ها، مانند زبان‌های مغولی و ترکی که در گذشته در افغانستان مورد استفاده برخی از گویشوران بوده، به کلی نابود شده‌است و گویشوران آن‌ها در حال حاضر به زبان‌های دیگر سخن می‌گویند.[۲۰۲]

ایران
ترکی آذری

زبان ترکی آذربایجانی از عهد صفویه به بعد جایگزین لهجهٔ ایرانی پهلوی آذری شده‌است. زبان ساکنان آذربایجان -با وجود مهاجرتهای ترکمانان از قرن پنجم هجری به بعد به این سرزمین- یکی از لهجه‌های ایرانی، یعنی لهجهٔ پهلوی آذری بوده‌است، همان‌طوری که فی المثل در شهر ری لهجهٔ رازی و در مازندران لهجهٔ طبری رایج بوده‌است و این لهجهٔ ایرانی آذری چنان‌که گذشت تا حدود قرن دهم و یازدهم در آن منطقه زنده بوده‌است. ما در این مورد شواهدی متعدد در دست داریم که تنها به دو مورد آن اشاره می‌کنیم:

علی ابوالقاسمی، کارشناس و پژوهشگر حوزه تاریخ و فرهنگ بومی ضمن هشدار در مورد نابودی زبان ترکی آذری شمال استان همدان گفت: زبان ترکی در شمال استان همدان آسیب جدی دیده‌است و طی سال‌های آینده نابود می‌شود. وی گفت زبان ترکی در شمال استان همدان مورد بی‌توجهی و بی‌مهری قرار گرفته‌است که بخشی از علل آن به بطن جامعه ترک زبانان شهرستان‌های شمالی استان همدان برمی‌گردد. به مرور زمان، واژه‌های زبان ترکی در معرض فراموشی قرار گرفته‌است و کلماتی از دیگر زبان‌ها، از جمله فارسی و عربی در میان لهجه‌های ترک زبان این استان رسوخ یافته‌است. ابوالقاسمی بیان کرد اکثر والدین کودکان زبان گفتاری آنان را از ترکی به فارسی تغییر داده‌اند.[۲۰۳]

ناصر خسرو قبادیانی (۳۹۴–۴۸۱ هـ. ق) شاعر و نویسندهٔ معروف در سفرنامه‌اش نوشته‌است:

«… در تبریز قطران نام شاعری را دیدم، شعری نیک می‌گفت، اما زبان فارسی نیکو نمی‌دانست. پیش من آمد، دیوان منجیک و دیوان دقیقی بیاورد، و پیش من بخواند و هر معنی که مشکل بود از من پرسید به او بگفتم، و شرح آن بنوشت و اشعار خود بر من خواند.»

اسدی طوسی (متوفی ۴۶۵ هـ. ق) سرایندهٔ گرشاسب‌نامه، نیز در سبب تألیف کتاب لغت فرس برای شاعران اران و آذربایجان نوشته‌است:

«و غرض ما اندر این، لغات پارسی‌ست که دیدم شاعران را که فاضل بودند و لیکن لغات پارسی کم می‌دانستند…»

در هر مورد، بی تردید، مقصود از «زبان فارسی» و «لغات پارسی» چیزی به جز زبان و لغات فارسی دری رایج در خراسان و شرق ایران در آن روزگار نیست، چه قطران قادر بوده‌است دو دیوان شعر شاعران خراسانی را که به فارسی دری بوده‌است پیش ناصر خسرو بخواند و تنها معنی کلماتی را که نمی‌دانسته‌است (یعنی لغات مخصوص شرق ایران و لهجهٔ دری) از وی بپرسد. از سوی دیگر ناصر خسرو هم شعر قطران تبریزی را می‌فهمیده‌است. لغاتی را هم که اسدی طوسی در کتاب لغت خود آورده‌است عموماً از همان واژگان مخصوص شرق ایران و لهجهٔ دری است که ایرانیان آذری‌زبان آذربایجان آن‌ها را فهم نمی‌کرده‌اند.

چنین «آذری» نام یکی از لهجه‌های ایرانی‌ست و کاربرد آن به جای «ترکی» در چند دههٔ اخیر نادرست است. زبان ایرانیان آذربایجانی از قرن دهم و یازدهم هجری تا به امروز زبان ترکی‌ست و برای تشخیص آن از دیگر لهجه‌های ترکی، آن را ترکی آذربایجانی یا ترکی آذری می‌توان نامید نه «آذری».[۲۰۴]

ترکی خراسانی

سازمان یونسکو از زبان‌های در معرض خطر جهان یا منسوخ شده، اطلسی تهیه کرده‌است که به صورت آنلاین و به کمک نقشه‌های گوگل قابل مشاهده است. در این لیست، برای کشور ایران ۲۵ زبان در معرض خطر نشان داده شده‌است که ترکی خراسانی یکی از این زبان‌ها است و با عنوان زبان آسیب‌پذیر (Vulnerable) از آن یاد شده‌است.[۲۰۵][۲۰۶] این زبان بیشتر در استان خراسان شمالی صحبت می‌شود ولی در استان‌های خراسان رضوی و گلستان هم گویشور دارد. بیشتر کسانی که به زبان ترکی خراسانی سخن می‌گویند به زبان فارسی نیز مسلط هستند. نابودی تدریجی زبان ترکی خراسانی در شمال و مرکز خراسان ر&
نمایش بیشتر
نمایش کمتر

مشخصات فنی

  • ال . ن . قومیلیو
  • انتشارات امیر کبیر
  • 1395
  • اول
  • وزیری
  • شمیز
  • 592
  • سفید
  • فارسی
  • ایران
  • آکبند
  • بدون مهر و نوشتار-کیفیت آکبند ، قطع کتاب باز نشده

نظرات کاربران

تا کنون نظری ارسال نشده است.

شما هم می توانید درباره این کالا نظر بدهید

فایل های دانلود